بر فراز تاریخ/فوق التاریخ

مهدی نورمحمدی
دوست من سلام ... من مهدی نورمحمدی هستم... دانش آموخته دکتری تاریخ تشیع اثناعشری هستم. وبلاگ پیش رو ، بهانه ای برای گفتگو، شناخت، درک و احترام متقابل است... اختلافاتمان هر چه که باشد ، نمی تواند و نباید ما را از هم دور کند. ما می توانیم با صمیمیت ، تبسم و گشاده رویی از اختلافاتمان سخن بگوییم و از آن یک خاطره شیرین بسازیم... به امید دیدار.

مرحبا یا صدیقی... معکم مهدی نورمحمدی.... أنا خریج دکتوراه فی تاریخ الشیعة الإثنا عشریة. المدونة القادمة هی ذریعة للحوار والتعارف والتفاهم والاحترام المتقابل. مهما کانت اختلافاتنا ، فإنها لا تستطیع ولا ینبغی أن تفصل بیننا. یمکننا التحدث عن خلافاتنا بصدق وابتسام واذرع مفتوحه وإخراج ذکرى حلوة منها. إلی اللقاء.
  1. اهمیت «رویکرد سیاسی»:

در بحث رویکردها، «رویکرد تمدنی» را بحث کردیم و الآن از میان رویکردها به «رویکرد سیاسی» می‌رسیم. گرچه اشاره کردم که برخی از تحلیلگران تاریخی جدید معتقدند که رویکرد سیاسی -یعنی مطالعه‌ی تاریخ با رویکرد سیاسی- به حد اشباع رسیده و دیگر نیازی نیست که ما با این رویکرد به مطالعه‌ی تاریخ بپردازیم و بهتر است که به رویکردهای دیگر مثلا رویکرد اجتماعی، رویکرد اقتصادی و رویکرد فرهنگی روی بیاوریم.

اما این سخن از دو جهت مورد اشکال است: یکی اینکه رویکردی سیاسی هنوز به حد اشباع نرسیده و با روش‌های جدید، مطالعات جدید، مسایل سیاسی جدیدی که به اندوخته‌ی دانش ما اضافه شده ما نیاز داریم که برخی از محتواهای گذشته را با رویکرد سیاسی بررسی کنیم، حتی ممکن هست ما داده‌های جدیدی از علوم جدید بگیریم و به تاریخ با این رویکرد سیاسی بپردازیم، مثلا: نقش قدرت‌ها در دانش، چه حکومت‌هایی با چه ویژگی‌هایی چه دانش‌هایی را گسترش می‌دهند؟ و حتی در مقوله‌ی نظام موضوعات زن هم باز ما می‌توانیم با رویکرد سیاسی بررسی بپردازیم، مثلا: چه حکومت‌هایی یا چه گرایش‌هایی وقتی به حکومت برسند -مثلا گرایش اسماعیلی، امامی، سنی- به زن چه بهایی میدهند؟ آیا بهای زن در حکومت‌های مختلف، دید آن‌ها به زن، استفاده‌ی از جنس زن در مسائل حکومتی یکسان است یا اینکه ممکن متفاوت باشد؟ یا مثلا چه اندیشه‌ی سیاسی ممکن در بکارگیری زنان در مناصب مختلف مؤثر باشد؟ یا در بحث فلسفه‌ی سیاسی چه نوع فلسفه‌ی سیاسی با بکارگیری زنان در حکومت موافق است یا مثلا مخالف؟

خوب، پس به هر حال رویکرد سیاسی اولا با توجه به داده‌ها و مطالعات جدید به حد اشباع نرسیده و ثانیا در مسائل مرتبط به نظام موضوعات زنان خیلی خیلی این رویکرد اندک به کار برده شده که حالا در ادامه اشاره خواهیم کرد.

پس بنابراین ما نمی‌توانیم این رویکرد را به کناری بگذاریم و از آن استفاده نکنیم به بهانه‌ی اینکه اشباع شده. نه، کلمه‌ی "اشباع" هم درست نیست؛ مطالعات با رویکرد سیاسی فراوان‌تر است، نه که به حد اشباع رسیده و با توجه به اهمیت این رویکرد ما باز نیاز [داریم] به کارگیری این رویکرد در مطالعات تاریخی خودمان.

خوب، درباره‌ی اهمیت این رویکرد چند نکته عرض کنم:

  1. اولا آنچنان که باید و شاید با استفاده از علوم جدید با رویکرد سیاسی کمتر به تاریخ نگاه شده یعنی نسبت به ظرفیتی که این رویکرد سیاسی دارد.
  2. و ثانیا تاریخ و سیاست به هم بیشترین ارتباط را دارند، از علوم دیگر، به گونه‌ای که گفته شده سیاست تاریخ فرداست؛ یعنی آنچه که ما الآن به عنوان علوم سیاسی از آن استفاده می‌کنیم، حوادث روز را تحلیل می‌کنیم، فردا می‌شود "تاریخ" و "تاریخ" سیاست دیروز است. و آنچه که ما الآن داریم به عنوان "تاریخ" مطالعه می‌کنیم مثلا دوران پیامبر (صلی الله علیه و آله)، دوران ائمه (علیهم السلام)، دوران امام علی (علیه السلام) اینها در زمان خودش سیاست بوده. پس برخی‌ها خواستند بگویند که تنها فارق بین سیاست و تاریخ زمان است، اگر در زمان معاصر بحث بکنیم می‌شود "سیاست"، اگر سیاست گذشته را بحث بکنیم می‌شود "تاریخ". البته این هم یک نظر است و در همین باب برخی نظرشان این است که سیاست مادر علوم دیگر، اگر ما بخواهیم دید در اجتماع پیدا کنیم، در اقتصاد پیدا کنیم، در فرهنگ پیدا کنیم باید دید در سیاست پیدا کنیم، همه‌ی این‌ها منتهی میشوند به سیاست، اینکه یک حاکم درباره‌ی آبادانی چه نظری دارد، درباره‌ی فرهنگ چه نظری دارد، درباره‌ی روابط اجتماعی چه نظری دارد، خوب این‌ها بسیار بسیار مهم و ربط به سیاست دارد.
  3. و نکته‌ی دیگر در اهمیت اینکه مباحث رویکرد سیاسی مباحث روزآمد است، کاربرد دارد و در مباحث امروزین هم نتایجش تاثیر دارد، خوب ما می‌توانیم یک سیاست را تطورش را بررسی کنیم، ریشه‌هایش را بررسی کنیم تا به امروز برسیم.
  4. و نکته‌ی دیگر اینکه در این مباحث اختلافات فراوان هست و به هر حال با رویکردهای مختلفی از دریچه‌ی سیاست به تاریخ می‌نگرند که ما باید این اختلافات را بدانیم و بحث بکنیم. بعضی‌ها غرق در علوم سیاسی هستند وقتی هم یک مبحث تاریخی را مطرح می‌کنند همه‌اش با داده‌های علوم سیاسی بررسی می‌کنند مثلا امنیت در دوره‌ی رسول‌خدا (صلی الله علیه و آله) و در حقیقت داده‌هایشان را فقط از تاریخ می‌گیرند، مصالحشان را از تاریخ می‌گیرند، یعنی اینکه تاریخ را به عنوان یک ساختمان مجتمع ساخته شده در نظر نمی‌گیرند که در کنار سیاست قرار دارد، بلکه او را به عنوان مقداری انبوه از انواع مصالح ریخته شده در روی زمین که هنوز به شکل ساختمان منظم و منسجم در نیامده می‌نگرند و به خودشان اجازه می‌دهند که برای ساختمان خودشان -یعنی طرحواره‌ای که دارند، ایده‌ای که دارند- از هر نوع مصالحی استفاده بکنند، خوب طبیعتا مصالحی که برمی‌دارند نقصان در تاریخ پدید می‌آید و این تاریخ را به عنوان پادو نگاه می‌کنند. بسیاری از دوستان ما در علوم انسانی از جمله روانشناسی، اقتصاد، علوم سیاسی، جامعه‌شناسی وقتی وارد یک مبحث تاریخی میشوند با توجه به نظریات و ایده‌هایی که دارند به تاریخ این گونه نگاه می‌کنند، هر جای شاهد تاریخی به دردشان خورد برایشان فایده داشت استفاده می‌کنند و هر جا نداشت استفاده نمی‌کنند.
  1. مفهوم «رویکرد سیاسی»:

خوب الآن ما منظورمان از «رویکرد سیاسی» چیست؟

اول یک تعریفی درباره‌ی «علم سیاست» داشته باشیم، درباره‌ی «علم سیاست» تعاریف مختلفی انجام شده، یکی از بهترین آن تعریف‌ها این است: "علم سیاست به دانشی گفته می‌شود که درباره‌ی بنیادهای دولت و اصول حکومت به بحث و بررسی می‌پردازد".

پس محور اصلی سیاست دولت و حکومت است که این «دولت» گفتند چند مؤلفه دارد:

  1. جمعیت دارد.
  2. قلمرو دارد.
  3. حاکمیت دارد؛ حاکمیت یعنی مرجعیت است، یعنی با قوانینی که پی‌ریزی کرده مرجع اختلافات در امور مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، حقوقی، قضایی و امور دیگر.
  4. و مؤلفه‌ی دیگر نهادها دارد، نهادهای مختلف، سازمان‌های متفاوت که در این زمان به این نهادها می‌گوییم مثلا وزارت‌خانه‌ها یا معاونت‌ها، سازمان‌ها. مثلا در قدیم ما بحث تشکیلات را داشتیم مثلا نهاد رهبری، نهاد رهبری ممکن بود در رأسش خلیفه باشد، در رأسش سلطان باشد، ملک باشد، شاه باشد، شاهنشاه باشد، یا اینکه مثلا وزیر اعظم باشد، یک ارتشی با عنوان امیرالامرا باشد و همچنین نهادهای وزارت را داشتیم، دیوان‌ها را داشتیم، نهادهایی مثل حجابت که الآن حوزه‌ی ریاست‌هاست، حوزه‌ی ریاست ریاست‌جمهوری یا حوزه‌ی ریاست‌های دیگر، امارت را داشتیم امیر مناطق مختلف، و یا ولایت والی‌های مناطق مختلف و نهادهای مختلف مالی، قضایی، نظامی و سیاسی. وقتی ما این‌ها را بررسی بکنیم یا اشخاصی که در درون این‌ها هستند مثلا ما نهاد خلافت را بررسی کنیم در طول دوره‌ی اسلامی از ابو بکر تا پایان دوره عباسیان 656 مثلا، ببینیم اصلا چه نهادی، چه ویژگی‌هایی دارد؟ آیا نهاد صرفا دنیوی هست یا نهاد دینی هم هست؟ ما مثلا برخورد می‌کنیم با دولت‌هایی به نام دولت‌های مقارن: طاهریان، صفاریان، سامانیان، غزنویان، سلجوقیان، دولت‌هایی که در زمانی حکومت می‌کنند که خلافت عباسی پابرجاست و مشروعیت خودشان را از این خلافت عباسی می‌گیرند. خوب اینجا ما احادیث سیاسی داریم، ما احادیثی داریم که چند صد سال بر عالم سیاست دنیای اسلام حاکمیت داشته که یکی از مهم‌ترین و مؤثرترین و تاثیرگذارترین احادیث حدیث "الأئمة من قریش" در جهان اهل سنت که حدیث ساختگی هم هست، نه "الأئمة من قریش" از نظر ما درست است، نه "الأئمة من بنی هاشم"، و همه‌ی این‌ها به نفع حکومت‌هایی بوده که در زمان خودشان حاکمیت داشتند، مثل خلفا و همچنین امویان و همچنین عباسیان، اگر بگوییم "الأئمة من بنی هاشم" بیشتر به نفع عباسیان هست و اصلا یک قداستی پیدا کرده بود که به هر حال کسی باید خلیفه باشد که قریشی باشد، و می‌بینیم که آل‌بویه نمی‌توانند برای خودشان مشروعیت خلافت دست و پا کنند و لازم می‌بینند که حکومت عباسی را بر سر جای خودش بگذارد، فقط کسانی میتوانند لقب "خلیفه" به خودشان بدهند که از قریش باشند، مثل: عباسیان، امویان آندلس و همچنین فاطمیان و زیدیان که از نسل علویان هستند.

خوب پس می‌بینیم که بسیاری از مباحث سیاسی هنوز کار نشده، من ندیدم که این تاثیرگذاری "الأئمة من قریش" را کار بکنند به صورت یک کار تفصیلی علمی، یا در شیعه ما احادیث سیاسی داریم که بر بنیاد فکر سیاسی شیعه تاثیر گذاشته، مثل اینکه شیعه حکومت اصلی خودش را در زمان قائم تشکیل میدهد، بعد از امام علی (علیه السلام) تنها حکومتی که به فریاد شیعه می‌رسد قائم است و هر شورش و قیامی قبل از حکومت قائم این رنج شیعه را زیاد می‌کند که خوب برخی از بزرگان به بررسی سندی و دلالی این روایات پرداختند و آن‌ها را نقد کردند که مساله‌ی جمهوری اسلامی و تشکیل حکومت به وسیله‌ی امام خمینی (رحمت الله علیه) بتواند مشروعیت خودش را بیابد و در چالش با این احادیث نباشد.

پس ببینید ما صرف نظر از درستی یا نادرستی، صحت یا عدم صحت این حدیث به کارآمدیشان کار داریم در مباحث سیاسی که نیاز به کار دارد باز هم در این زمان.

خوب حالا «رویکرد سیاسی» ما هم به محتوا می‌پردازیم و هم دست سؤال و تقاضا به علوم سیاسی دراز می‌کنیم که هم از نظریاتشان استفاده کنیم و هم از واژه‌هایی که ساختند و مفاهیمی که برای آن واژه‌ها در نظر گرفتند، واژه‌هایی مثل: حکومت، دولت، خود سیاست، اقتدار، قدرت، فرق بین اقتدار و قدرت که این‌ها در هم تنیدگی سیاست و تاریخ را روشن می‌کند، علاوه بر اینکه ما از تاریخ می‌توانیم تجربه آموزی برای سیاست هم داشته باشیم.

  1. مباحث سیاسی زنان:

اما برویم سراغ محتوای خودمان که درباره‌ی نظام موضوعات زنان هست، خوب برای اینکه ما این مباحث را سامان بدهیم، مباحث سیاسی زنان را در دو بخش مهم مورد پیگیری قرار می‌دهیم: یکی مباحث ساختاری، و یکی هم مباحث رفتاری.

    1. بخش ساختارهای سیاسی:

مباحث رفتاری یعنی اقدامات زنان است، مثلا اقدام حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) در مقابل حکومت یا اقدامات حضرت زینب (سلام الله علیها) در مقابل حکومت، رفتارها و اقداماتی که داشتند بدون اینکه منصبی داشته باشند.

اما وقتی میگوییم "ساختار" منظور این است که یک منصب رسمی دولتی داشته باشند مثلا وزیر باشند، متولی یک سازمان باشند، متولی یک منطقه باشند یا رهبر یک حکومت باشند این زنان.

همین‌جا من یک توضیحی بدهم ما اگر شبه جزیره یا عربستان را به سه قسمت شمالی، مرکزی و جنوبی تقسیم بکنیم می‌بینیم که در قسمت شمالی -یعنی همان بحث تدمر و پالمیرا که الآن جزو سوریه هست و یک زمانی حکومتی داشته، حالا دست‌نشانده روم بوده و برخی از اوقات هم با روم در تعارض بوده- می‌بینیم در شمال عربستان حکومت زن شناخته شده‌است، چیز عجیبی نیست، ما یک زنی در آنجا داریم به نام "زنوبیا" که از سال 267 تا 274 میلادی حاکم است و اتفاقا از او به نیکی یاد شده از حکمتش، تدبیرش، قدرتش، اقتدارش و حتی گفته شده که حکومت خودش را هم گسترش داده، بخش‌هایی از آسیای صغیر را جزو حکومت خودش کرد، حاکم قدرتمندی بوده که برخی نظرشان این است که "زینب" عربی از آن گرفته شده (درباره‌ی زینب عربی دو نظر هست: برخی میگویند اسم عربی خالص به معنای زین الاب یعنی زینت پدر، و برخی‌ها میگویند از زنوبیا گرفته شده)، خوب برایشان حکومت زن چیزهای عجیبی نبوده در عربستان شمالی به خصوص که با روم هم سر و کار داشتند.

اما عربستان جنوبی -یعنی یمن و اطراف آن- باز هم حکومت زن شناخته شده بوده که ما با حکومت ملکه‌ی سبا سر و کار داریم و در قرآن هم تنها ملکه‌ی زن است که در قرآن و شاید در عهدین هم همینطور آمده در قرآن دیگر درباره‌ی زن فرمانروایی غیر از ملکه‌ی سبا صحبت نمی‌کند، و حالا غیر از خورشید پرستی، در قرآن نماد حکمت و عقل و ثروت دانسته شده، مثلا در سوره‌ی نمل از قول هدهد در آیه‌ی 23 می‌خوانیم که{إِنِّی وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَأُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْءٍ} یعنی همه چیزی دارد {وَلَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ} یک تخت بزرگی هم دارد، یا وقتی حضرت سلیمان (علیه السلام) به او نامه می‌نویسد {قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی أَمْرِی} مشورت می‌کند با حکومتیان با اطرافیان خودش و اینطوری میگوید {مَا کُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّىٰ تَشْهَدُونِ} من هیچ کاری را تصمیم نمی‌گیریم مگر اینکه شما هم شاهد باشید و نظر بدهید، خوب این مشاورانش یک نظر غیرعاقلانه میدهند به قوّت و قدرت خودشان تکیه می‌کنند و غیر مستقیم می‌گویند برویم به جنگ {قَالُوا نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِیدٍ} خوب ولی در پایان می‌گویند که ما نظرمان را گفتیم {وَالْأَمْرُ إِلَیْکِ فَانظُرِی مَاذَا تَأْمُرِینَ} نظرت چیست، هر چی شما امر می‌کنید ما اطاعت می‌کنیم، و ایشان می‌گوید که من باید تفکیک کنم بین اینکه آیا سلیمان ملک است یا نبی، و علامت ملوک این است که {قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً ۖ وَکَذَٰلِکَ یَفْعَلُونَ} وارد یک کشور دیگر بشوند، تجاوز به یک کشور دیگر بشوند شروع می‌کنند به فساد و نابود می‌کنند اهل آن را و عزیزان آن را ذلیل می‌کنند، و می‌گوید که من باید راستی‌آزمایی بکنم و هدیه‌ای می‌فرستد {وَإِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِم بِهَدِیَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ}، خوب وقتی حضرت سلیمان (علیه السلام) با هدیه‌اش آن رفتار را دارد و به سفیر مطالب خودش را میگوید و سفیر میآید این مطالب را نقل می‌کند، این ملکه متوجه میشود که بله راه عاقلانه این است که تسلیم بشود و با حضرت سلیمان (علیه السلام) رفتار مسالمت‌آمیز داشته باشد که خوب همراه با سپاهیانش به صورت صلح‌آمیز وارد سرزمین حضرت سلیمان (علیه السلام) می‌شوند، و حالا آنچه که در روایات و گزارش‌ها آمده به ازدواج حضرت سلیمان (علیه السلام) در می‌آید و نام نیکی را از خودش به یادگار می‌گذارد و از جنگ و خونریزی جلوگیری می‌کند، جنگ و خونریزی که بیهوده هست. حالا نام او در روایات "بِلقیس" یا "بُلقیس" آمده ولی در قرآن اشاره‌ای به نام او نشد. پس ما باز می‌بینیم که یمن -منطقه‌ی یمن- در حافظه‌ی تاریخی خودشان با پادشاهی زن مشکلی ندارند، اگر زن به لیاقت برسد می‌تواند به مقام شاهی هم برسد حالا از طریق ارث یا طرق دیگر.

اما در حوزه‌ی مرکزی عربستان -یعنی مکه، مدینه و طائف- ما در طول تاریخ شاهد منصب‌داری زن نیستیم، حالا هر منصبی باشد: رئیس قبیله زن نیست، رئیس طایفه زن نیست، رئیس تیره زن نیست، رئیس حکومت زن نیست (حکومت که خوب آن‌جا‌ها به صورت مرسومش نبوده)، حتی در دارالندوه که یک مجلس مشورتی است ما می‌بینیم زن وجود ندارد، اگر زنان لایقی هم پدیدار بشوند مثل حضرت خدیجه (رضی الله عنها) دارای سمتی [و] چیزی نیستند و این برمی‌گردد به مباحث رفتاری و اقدامات که در جلسات بعد خدمتتان عرض می‌کنم.

خوب این چیست؟ آیا این بحث عرب است؟ روح عربیت است؟ بحث آموزه‌های دینی است؟ بحث حافظه‌ی تاریخی است؟ بحث نگاه به زن است؟ خوب ببینید وقتی شما دنبال این موضوع می‌گردید نباید فقط چیزهایی که وجود دارد را شما بخواهید باید تحلیل کنید، یک بحث مفصلی داشتیم در کارگاه گذشته -که اگر صوت‌هایش پیدا بشود بگذاریم خیلی خوب است- بحث «سطور سفید» است [جلسه 9 و 10 کارگاه قبلی].

نیست، حکومت زن نیست، منصب‌داری زن نیست، بها دادن به زن نیست، چرا نیست؟ به نژاد مربوط است؟ به دیدگاه مربوط است؟ به اندیشه مربوط است؟ به چی مربوط است که ما در طول دوره‌ی -پیش‌فرض- اسلام با چنین مسئله‌ای روبرو نیستیم در حالی که در آن بالا با شخصیتی به نام "زنوبیا" و این پایین با شخصیتی به نام "بلقیس" ما روبرو هستیم؟

اینها باید بررسی بشود، تحلیل بشود، اینها خودش موضوعات جالبی هست که جای کار دارد.

در دوره‌های اسلامی، در خود دوره‌ی پیامبر (صلی الله علیه و آله) ما نمی‌بینیم باز منصبی به زنی داده بشود یا در دوره‌ی خلفا همینطور، حتی مناصبی که نیاز به رفتن بیرون از شهر ندارد مثلا قضاوت نمی‌بینیم، حالا آیا واقعا زنان در این حد رشد نکردند؟ ما زنی در سطح علمی نداریم که بشود قاضی باشد یا اینکه نه باز از آن نگاه و نژاد و این‌ها سرچشمه می‌گیرد؟ در دولت امویان هم نداریم، در دولت امام علی (علیه السلام) هم نداریم، دولت عباسیان هم نداریم.

و اما دولت‌های بعدی که حالا از عصر حضور فراتر میرود ما می‌بینیم که کم‌کم پای زنان به حکومت‌ها باز میشود، شاید در میان حکومت‌های شیعی اولین زنی که رسما -حالا یا به نام خودش یا به نام فرزندانش- سلطنت را به دست گرفت خانم "سیده ملک خاتون" که معروف به "ام‌الملوک" مادر شمس الدوله و مجدالدوله‌ی بُوَیهی یا بُوْیهی -هر دو گفته میشود- و همسر فخرالدوله که گفتند که مدیریتش، اداره‌اش، تدبیرش وحکمتش از شوهرش و پسرهایش هم بالاتر بوده، جالب این چند‌تا زنی که حالا ما اسم می‌بریم همه در تاریخ ستوده شدند، نکته‌ی جالبی هست سلطان محمود غزنوی در پی بود که این قلمروی ری را به قلمروی خودش ضمیمه کند وقتی این خانم اطلاع پیدا کرد نامه نوشت که بله تو الآن مملکت‌های فراوانی گرفتی و می‌خواهی به جنگ من بیایی، اگر به جنگ من بیایی و من پیروز بشوم می‌توانم فتحنامه بسرایم، شعر بسرایم، و بگویم که بر سلطان محمود که در صد مملکت پیروز شد پیروز شدم، اما اگر تو بر من پیروز بشوی چی می‌گویی؟ می‌گویی که بر زنی پیروز شدم و این برایت افتخار نیست، همین نامه باعث شد که تا زمانی که این زن زنده بود سلطان محمود غزنوی کاری به ری نداشته باشد و بعد از فوت این زن به مجردی که این زن فوت کرد مجدالدوله -در زمان مجدالدوله- حمله کرد به این حکومت و غارت‌ها و نابودی‌های فراوانی برای این سرزمین به بار آورد.

یا ما می‌بینیم در حکومت صلیحیون اسماعیلی در یمن یک ملکه‌ای حکومت می‌کند به نام "اَرویٰ" سال 439 تا 532 که خیلی هم به تدبیر و مدیریت ستوده شده حتی خلیفه‌ی فاطمی به او نمایندگی داده، اینقدر شایستگی داشته، حالا این هم فاطمیانی که به اصطلاح مرد محور هستند، امام‌های آن‌ها مرد است، و اصلا در نظامشان به زن توجه چندانی ندارند، مشروعیت این زن را قبول می‌کنند و او را تایید می‌کنند و این زن هم دوره‌ی حکومت پرباری دارد.

یا در حکومت ایوبیان به خانمی برخورد می‌کنیم با عنوان "شجرالدر" یا "شجرة‌الدر" آخرین ملکه‌ی ایوبیان است.

از این نوع حکومت‌ها ما در دوره‌های دولت‌های مختلف داریم. اما در دوره‌ی خودمان -یعنی عصر حضور- من پیدا نکردم که زنی منصب داشته باشد، و حتی حالا جدای از مناصب، مناصب درون خاندانی هم کم دارند. ما درباره‌ی فدک و حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) به گزاره‌هایی برخورد می‌کنیم که نشانه‌ی مدیریت حضرت (علیها السلام) بر آنجاست، و وقتی می‌خواهند فدک را بگیرند میگویند که در روایات آمده "أخرج وکیل فاطمة" وکیل فاطمه را اخراج کردند، یعنی نشان می‌دهد که حضرت (سلام الله علیها) مدیریت می‌کرده، بر کل این صدقات اهل بیت (علیهم السلام) در طول تاریخ تنها زنی که بر این صدقات مدیریت داشته حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) است، حالا صدقات فاطمه (سلام الله علیها) در طول تاریخ بوده و حالا چه فدک چه موارد دیگر صدقات فاطمه (سلام الله علیها)، صدقات علی (علیه السلام)، اموالی که درون خاندانی بوده باز خود این علویان و خاندان اهل بیت (علیهم السلام) هم هیچگاه ما نداریم که یک زن تولیت را به عهده بگیرد، حالا شما می‌فرمایید مردان به قدر کافی بودند، خوب ما زنان لایقی داشتیم، اصلا زن به درجات بالا نمی‌رسیده که دیده بشود.

حالا علتش چیست؟ حالا آیا غیر از علل نژادی، علل قبیله‌ای، علل اندیشه‌ای، علل رویکردی، علل دینی هم دارد یا ندارد؟ برخی گفتند که آیه‌ی قرآن که می‌فرماید: {الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ} این می‌رساند که در همه‌ی موارد -نه تنها در خانواده- مرد قوّام است، یعنی مدیریت خانه را دارد، حالا اینکه قوّام به چه معناست؟ {فَضَّلَ اللَّهُ} بعدش به چه معناست؟ این آیه 34 سوره نساء جای بحث هست. ولی ما نظراتی داریم مثل نظر مرحوم علامه طباطبایی [اعلی الله مقامه] که می‌فرمایند اینجا بحث منحصر به درون خانواده نمی‌شود بلکه اینجا دارد جنس مرد را مشخص می‌کند که با توجه به جنس و ماهیت این حالت قیمومیت دارد بر زن و از این راه که به عهده گرفتن مناصب مختلف مثل قضاوت، تولیت و مناصب دیگر را برای زن مجاز نمی‌دانند که خوب حالا در این باره اختلافات فراوان است، اگر بخواهید از بخشی از این اختلافات آگاه بشوید این مقاله‌ی مرحوم آقای صالحی نجف‌آبادی "قضاوت زن در فقه اسلامی" را مطالعه بفرمایید.

خوب از سوی دیگر برخی گفتند که تنها حکومت زنی که در قرآن هست ما می‌بینیم که قرآن حکومت را به ما هو حکومت ذم نمی‌کند که عجب مردمانی هستند که رضایت دادند به این که یک زن بر آن‌ها حکومت بکند، ما این را نمی‌بینیم در فرمایشات قرآن و از این جهت گفتند که این نشان می‌دهد که از نظر قرآن حکومت زن چیز عجیب و قبیح و بدیعی نیست و یک چیز به اصطلاح نامانوسی نیست، قرآن به ذم آن نمی‌پردازد.

اما یک حدیثی در اینجا هست که گرچه حدیث ضعیفی است، گرچه حدیث جعلی هست، جعلش ثابت شده، کار شده روی بحث جعل آن، اما این حدیث بعد از "الأئمة من قریش" که آن هم حدیث جعلی است باز کارآمدترین و مؤثرترین حدیث در سیاست است، شاید بگوییم که مؤثرترین حدیث در مباحث سیاسی زنان و به عهده گرفتن مناصب سیاسی این حدیث است. این حدیث اصالتا در منابع شیعی وجود ندارد، از منابع اهل سنت وارد منابع شیعی متاخر هم شده، در صحیح بخاری وجود دارد و همچنین در کتاب‌های دیگرشان با الفاظ گوناگون، اما آنچه که مشهور این است: "لَنْ یُفْلِحَ قَوْمٌ وَلَّوْا أَمْرَهُمْ امْرَأَةً"، یعنی مردمانی قومی که ولایت یک زن را پذیرفتند به فلاح و رستگاری نمی‌رسند، در برخی از گزارش‌ها آمده که مثلا "أسندوا أمرهم إلى امرأة"، این حدیث میگویم از ابو‌بکره نقل شده، از دیگران هم نقل شده، برخی گفتند در جریان عایشه نقل شده و همینطور شأن صدورهای دیگری برای آن گفتند.

گرچه این حدیث ضعیف است اما در فکر و اندیشه و ذهن مسلمان‌ها مسلط بوده و در بسیاری از موارد به آن استناد شده، ما بحثی داشتیم در ترم گذشته بحث «تاریخ انگاره» [جلسه 13 کارگاه قبلی]، یعنی کاری به درستی یا نادرستی یک انگاره نداریم، ببینیم چطوری به آن نگاه میکردند، الآن به این حدیث چطوری نگاه می‌کردند؟ حالا چه شیعه چه سنی، اصلا به حکومت زن، قضاوت زن، امامت زن، امام جماعت زن چگونه در جامعه نگاه می‌شده؟ اگر در این موضوعاتتان بحث تاریخ انگاره‌ای را بیاورید و ببینید که به این گونه مقولات چگونه دسته‌های مختلف اجتماعی نگاه می‌کردند، فقها چگونه نگاه می‌کردند، شعرا چگونه نگاه می‌کردند، مردم عادی چگونه نگاه می‌کردند، و همچنین فرمانداران چگونه نگاه می‌کردند، حاکمان چگونه نگاه می‌کردند، این‌ها میگوییم «تاریخ انگاره»، در یک مقطع زمانی طیف‌های مختلف به یک انگاره، یک آموزه یا یک موضوع چگونه نگاه می‌کردند.

بله این حدیث با اینکه حدیث ضعیفی هست تسلط داشته بر جامعه‌ی سیاسی آن روز درباره‌ی زنان. پس اینجا خوب است که ما بیاییم تحقیقاتمان را سامان بدهیم، به چرایی عدم -یعنی همان سطور سفید- و با روش تاریخ انگاره چرا زنان در دوره‌های اولیه‌ی اسلامی منصب نداشته‌اند؟ چه حکومت‌هایی به آن‌ها منصب دادند در دوره‌های بعدی؟ و براساس چه آموزه‌هایی آن تابوی قبلی شکسته شد؟

این‌ها موضوعاتی است که برای تحقیق بسیار بسیار مناسب هستند و بسیاری از شبهاتی که امروزه هست آن‌ها ممکن است برطرف بشود، مثلا ممکن است شما بگویید که این‌ها ربطی به دین ندارد، این‌ها ربطی به جامعه عربی دارد، ربطی به نگاه آن‌ها دارد، ربطی -به اصطلاح- به اعتقادات عوامی آن‌ها دارد، ممکن است این طوری شما بررسی کنید، حالا ممکن است آن مبانی دینی هم که گفته شده بررسی کنیم ببینیم که به چه نتیجه‌ای می‌رسیم.

همین‌طور ما میآییم مثلا در یک کلان قبیله مثل قریش، اصلا در مراتب قبیله‌ای این کلان قبیله چه نقشی برای زن متصور هستند؟ ما زنان قدرتمندی در جاهلیت و اسلام داشتیم در همین قبیله مثل مثلا "هند" همسر ابوسفیان که برخیها میگویند از نظر مدیریت از شوهرش قوی‌تر بوده و شوهرش تحت تسلطش بوده، به اصطلاح ابوسفیان را میگویند از آن کسانی بوده که زِذ زِذ زِذِ بوده، آن هم یک داستانی دارد میگویند که مردان سه قسمت: یا زن ذلیل هستند که خوب اکثرشان این گونه هست که اینها را میگویند "زِذ"، یا فکر می‌کنند که زن ذلیل نیستند که اینها را میگویند "زِذ زِذ" دوتا زِذ، یا زر می‌زنند که زن ذلیل نیستند اینها میگویند "زِذ زِذ زِذ"، ابوسفیان از این گونه افراد بوده، شما هند را مقایسه بکنید با ابوسفیان -حالا طبق رسوم جاهلی می‌خواهم بگویم- با اینکه هند در این جایگاهی هست اما هیچ پستی [و] منصبی ندارد و اصلا نه خودش تصور می‌کند که صاحب پست بشود و نه دیگران درباره‌اش چنین تصوری می‌کنند، ولی می‌بینیم در جنگ احد، در جنگ بدر، در مواجهات منفی با اسلام چقدر نقش دارد، یا همین‌طور مثلا زن ابولهب. از مثبت‌ها، حضرت خدیجه، حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیهما).

خوب اینها زنان لایقی هستند ولی اصلا تصور نمی‌شود -نه هیچکس، نه خودشان، نه دیگران- که مثلا این‌ها به پستی برسند. شاید بتوانیم بگوبیم که به گونه‌ای جا افتاده که مثل اینکه مثلا بگوییم یک زن می‌خواهد منصب بگیرد مثل اینکه بگوییم مثلا یک مرد میخواهد بزاید، این قدر -به اصطلاح- جا افتاده که به مخیله‌ی آن‌ها هم خطور نمی‌کند که زن می‌تواند منصب داشته باشد.

اگر دوستان مواردی پیدا کردند، گزاره‌هایی پیدا کردند که زنی در این دوره‌ها به مخیله‌اش خطور بکند که چرا من پستی ندارم خوب میتواند این را بررسی بکند.

خوب ما در این جلسه بحث منصبی زن و بحث جایگاه زن در ساختارها را در جامعه‌ی عربی و جامعه‌ی اسلامی بررسی کردیم.

اگر بخواهید شما کاری انجام بدهید می‌توانید زندگی‌نامه‌های "اَرویٰ" را، "شجرالدّر" را، یا همان "سیده ملک خاتون"، یا "ستّ‌الملک" در حکومت فاطمیان خواهر الحاکم مطالعه بکنید، یا همینطور در بحث ایران که زنان حاکمیت داشتند "پوران‌دخت"، "آزرمی‌دخت"، "پیروزدخت" که حدود 630 تا 632 اینها حکومت داشتند، یا در ارتش ایرانی‌ها نقل هست که یک خانم یک زمانی در زمان حمله مسلمانان به یزدگرد یک مدتی اداره‌ی ارتش یزدگرد را به عهده می‌گرفت خانمی بوده به نام " آپرانیک" 651، همینطور درباره‌ی "لَنْ یُفْلِحَ قَوْمٌ وَلَّوْا أَمْرَهُمْ امْرَأَةً" می‌توانید مطالعاتی داشته باشید، درباره‌ی نگاه تاریخ انگاره‌ای به آیه‌ی قرآن {الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ} که آیا این فقط شامل خانه و خانواده میشود یا در جامعه هم الرجال قوّامون علی النساء، کاری نداریم مراد قرآن چی بوده، مردم و نگاه تاریخی انگاره‌ای چه نگاهی به این آیه نگاه می‌کردند، همینطور میشود تفاسیر مختلف را ذیل آیاتی که مربوط به ملکه‌ی سبأ یعنی تنها پادشاه زن در قرآن هست این‌ها را مطالعه کرد.

با این توضیحات قسمت منصبی را تمام شده فرض می‌کنیم و إن شاء الله در جلسه‌ی آینده به قسمت رفتاری و اقدامی می‌پردازیم.

برای همگان آرزوی توفیق روزافزون الهی داریم و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

    1. تکالیف:
  1. مطالعه‌ی زندگی‌نامه‌های: "اَرویٰ"، "شجرالدّر"، "سیده ملک خاتون"، "ستّ‌الملک"، "پوران‌دخت"، "آزرمی‌دخت"، "پیروزدخت"، " آپرانیک".
  2.  درباره‌ی "لَنْ یُفْلِحَ قَوْمٌ وَلَّوْا أَمْرَهُمْ امْرَأَةً" می‌توانید مطالعاتی داشته باشید.
  3.  درباره‌ی نگاه تاریخ انگاره‌ای به آیه‌ی قرآن {الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ} که آیا این فقط شامل خانه و خانواده میشود یا در جامعه هم الرجال قوّامون علی النساء، کاری نداریم مراد قرآن چی بوده، مردم و نگاه تاریخی انگاره‌ای چه نگاهی به این آیه نگاه می‌کردند.
  4.  مطالعه تفاسیر مختلف را ذیل آیاتی که مربوط به ملکه‌ی سبأ، یعنی تنها پادشاه زن در قرآن هست.
مهدی نورمحمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی