بر فراز تاریخ/فوق التاریخ

مهدی نورمحمدی
دوست من سلام ... من مهدی نورمحمدی هستم... خدا، شما، وطن، مردم، دین و مذهبم را دوست دارم... دانش آموخته دکتری تاریخ تشیع اثناعشری هستم. وبلاگ پیش رو ، بهانه ای برای گفتگو، شناخت، درک و احترام متقابل است... اختلافاتمان هر چه که باشد ، نمی تواند و نباید ما را از هم دور کند. ما می توانیم با صمیمیت ، تبسم و گشاده رویی از اختلافاتمان سخن بگوییم و از آن یک خاطره شیرین بسازیم... به امید دیدار.

مرحبا یا صدیقی... أنا مهدی نور محمدی.... احب الله وانت ووطنی والناس ودینی.... أنا دکتور فی تاریخ الشیعة الإثنا عشریة. المدونة القادمة هی ذریعة للحوار والتعارف والتفاهم والاحترام المتقابل. مهما کانت اختلافاتنا ، فإنها لا تستطیع ولا ینبغی أن تفصل بیننا. یمکننا التحدث عن خلافاتنا بصدق وابتسام واذرع مفتوحه وإخراج ذکرى حلوة منها. إلی اللقاء.

ادامه/ رویکرد سیاسی

ادامه / 3 - مباحث سیاسی زنان:

ادامه / 3 -2- بخش رفتار سیاسی:

ادامه / 3-2-1- رفتار سیاسی ناهمسو:

ادامه / 3-2-1-2 ناهمسو غیر براندازانه:

  1. شخصیت‌های مثبت

شخصیت‌های مثبت در خاندان اهل بیت (علیهم السلام):

خوب طبیعتا می‌توانیم در راس این سلسله حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) را نام ببریم، پس از آن حضرت زینب (سلام الله علیها) را -حالا در مجلس عبیدالله یا در مجلس یزید سخنانی که داشتند و فعالیت‌هایی که داشتند- آن را نام ببریم، و همچنین زنان عاشورایی می‌تواند یک سرفصل باشد و به خصوص زنانی که در عاشورا حضور داشتند و پس از عاشورا با اقدامات مختلف خودشان، اشعار خودشان و یا نقل وقایع عاشورا به زنده ماندن این نهضت کمک می‌کردند، مثل مثلا فاطمه بنت الحسین (سلام الله علیها)، و یا مثلا بگردیم در عملکرد سکینه بنت الحسین (سلام الله علیها) که همسر عبدالله بن حسن -امام حسن علیه السلام- که شوهرش در کربلا شهید شد، و پس از او شوهرهای متعددی برای حضرت نقل کردند، از جمله مصعب بن الزبیر و پس از او شوهرهای دیگر که در برخی از تحلیل‌ها دیدم که گفته‌شده که علت این که مثلا با برخی از افراد ازدواج کردند این بود که حاکمان اموی از آن‌ها خواستگاری می‌کردند و برای رهایی از این خواستگاری، با کسان دیگری ازدواج می‌کردند.

شخصیت‌های مثبت در غیر اهل بیت (علیهم السلام):

و همینطور می‌توانیم زنان غیر اهل بیت (علیهم السلام) را نام ببریم، زنانی طرفدار امام علی (علیه السلام) است، مثل "سوده‌ همدانیه" که در مجلس معاویه به آن نحو از امام علی (علیه اسلام) دفاع می‌کند، سیره‌ی امام علی را در برابر کارگزاران خودش یادآوری میشود و از معاویه می‌خواهد که همین سیره را درباره‌ی کارگزاران جنایتکار خودش مثل "بُسر بن ارطاة" عملی کند که در یک مباحثه‌ای که با معاویه دارد بالاخره معاویه قبول می‌کند که سفارش او را به "بُسر بن ارطاة" بکند.

خوب  از این زنان ما می‌توانیم ادامه بدهیم ببینیم که آیا در نهضت‌ها و قیام‌هایی مثل مثلا قیام زید، قیام حسنیان، قیام محمد بن عبدالله نفس زکیه و یا قیام‌های دیگری شرکت دارند که چون خودشان الآن رهبر قیام نیستند ما این‌ها را در بحث رفتاری غیر براندازانه می‌توانیم بررسی کنیم.

  1. دو نکته:

من همین جا این را تذکر بدهم که سعی می‌کنم از سه محور خارج نشوم: یکی مباحث روشی، و یکی مباحث قالبی موضوعات زنان، و یک مباحث رویکردی که الآن رویکرد سیاسی را داریم بررسی می‌کنیم. و طبیعتا به تناسب برخی از مباحث که ممکن است در نگاه اول تصور بشود که کار شده، اما در وقتی که عمیق می‌شویم می‌بینیم که نیاز به کار فراوان دارد، این‌ها را ممکن من مقداری بسط بدهم.

اما نکته‌ای که الآن می‌خواهم به آن بپردازم این که ما در برخی از نوشته‌های خودمان، سخنرانی‌های خودمان، مداحی‌های خودمان به برخی از مباحث توجه کمتری داریم، به مباحث فرعی بیشتر می‌پردازیم، و در برخی از مواقع فعالیت‌ها و اقدامات این بزرگواران را فرو می‌کاهیم و یا یک جاده‌ی انحرافی ایجاد می‌کنیم که اینها کما هو حقّه شناخته نشوند، مثلا این فرمایش حضرت زینب (سلام الله علیها) که در مجلس عبیدالله بن زیاد می‌فرماید "مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا" این را ما می‌توانیم کلید شخصیت حضرت زینب (سلام الله علیها)، کلید اقدامات آن بزرگوار و سرلوحه‌ی رفتار آن حضرت پس از عاشورا بدانیم، اما ما می‌بینیم که کما هو حقّه به این جمله توجه نشده، آن هم در آن موقعیت، در آن بستر زمانی، در موقعیتی که برادر بزرگوارشان، پسربرادرها، پسران خود حضرت به شهادت رسیدند و با این حال در مقابل عبیدالله این چنین اعتماد به نفس دارد و می‌فرماید "مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا" که این خودش می‌تواند الگویی برای زنان مسلمان در برابر مصیبت‌ها باشد، و آن نگاه بلند آن حضرت که خوب در برخی از نوشته‌ها می‌بینیم ایشان را تالی تلو معصوم معرفی کردند، و شاید یکی از شواهد همین فرمایش بلند باشد که می‌فرماید "مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا".

مواضع حضرت زهرا (علیها السلام) پس از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه وآله)

اما ایام شهادت حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) هست و خوب است متمرکز بشویم روی برخی از مواضع ایشان پس از رحلت پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و علی آله). خوب ما بیشترین تمرکزی که داریم بر بحث «فدک» داریم و مطالبی که درباره‌ی فدک نقل می‌کنیم و پس از آن در بحث «مخفی‌بودن قبر آن حضرت».

  1. مخفی‌بودن قبر آن حضرت زهرا (سلام الله علیها):

من ابتداء مساله‌ی دوم را عرض بکنم؛ یعنی مخفی بودن قبر آن حضرت که خوب تدبیر بسیار بسیار هوشمندانه‌ای بود برای اینکه نارضایتی خودشان را از حکومت نشان بدهند، و به هر حال در زمان حکومت قبر آن حضرت مخفی بود و مدت فراوانی هم در زمان حکومت امویان و پاره‌ای از حکومت عباسیان باز قبر مخفی بود.

اما نکته‌ای که می‌خواهم عرض بکنم این که این مخفی بودن قبر تحت‌الشعاع خودش قرار داده، همه‌ی فضایل آن حضرت را در میان ما شیعیان و کأنه همه‌ی آرمان‌های خودمان را متبلور کردیم و متمرکز کردیم در این که یک زمانی بیاید که قبر حضرت آشکار بشود و ما بتوانیم به زیارت قبر آن حضرت برویم.

برخی از داستان‌ها از علمای خودمان نقل می‌کنیم که چنین آرزویی را داشتند و به خاطر این آرزو چه تلاش‌هایی می‌کردند، حتی داستان‌هایی داریم به علم جفر و شبه علم‌های دیگر متوسل می‌شدند؛ برای اینکه قبر آن حضرت را بتوانند بیابند؛ و حالا گنبد و بارگاهی در آن قبر بسازند و زیارت بکنند.

در حالی که اگر ما به منابع شیعه نگاه بکنیم می‌بینیم که قبر آن حضرت (علیها السلام) کارآمدی خودش را در زمان خودش نشان داد و این مخفی بودن نشانه‌ی عدم مشروعیت بود در زمان خود حضرت، اما ائمه (علیه السلام) اصراری نداشتند که در زمان‌های بعد مانور بدهند روی مخفی بودن قبر آن حضرت (علیها السلام)، و ما می‌بینیم که در زمان امام رضا (علیه السلام) از خود امام رضا (علیه السلام) روایاتی داریم که محل قبر را روشن می‌کند.

در این باره شما را ارجاع می‌دهم به مقالات مرحوم محمد‌صادق نجمی که درباره‌ی حرم‌های بقیع نوشته شده و یک مقاله‌ی بخصوصی درباره‌ی قبر حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها).

حالا بر فرض هم که ما بگوییم قبر باز هم کشف نشده، خوب ما این قدر که تمرکز می‌کنیم بر قبر را، و مخفی بودن قبر را، و آرمان قبر را، این یک کار علمی و معرفتی و موافق مبانی شیعه نیست که حالا مثلا ما را بیایند به عنوان مرقد‌گرا معرفی بکنند، و ما اینجا باید به فرمایش امام رضا (علیه السلام) تمسک بکنیم که می‌فرماید: "فَإِنَّ اَلنَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلاَمِنَا لاَتَّبَعُونَا"، ما فروکاهیدیم شأن آن حضرت را، غافل شدیم از کلمات آن حضرت، از مواضع آن حضرت، از اقدامات آن حضرت، و همه‌ی آرمانی خودمان را متمرکز کردیم بر این که این قبر مخفی است و ای کاش امام زمان بیاید و این قبر را آشکار بکند.

و خوب این می‌تواند خودش یک موضوع تحقیقی باشد که چگونه این در میان شیعه رایج شده، حتی دیدم برخی از محققان شیعه هم اکنون هم بر این نظر معتقدند که قبر کلا مخفی بوده، در حالی که ما اگر گفتمان امامان شیعه و شیعه را بررسی کنیم می‌بینیم در زمان حضور روی این مطلب زیاد مانور نمی‌دادند، حتی از امام صادق (علیه السلام) هم ما روایاتی داریم: "قُبِّرَت فاطمة سلام الله علیها فی بیتها الَّذی أدخله عمر بن عبد العزیز فی المسجد"، یعنی در همان حجره یا خانه‌ی کوچکی که کنار مسجد داشتند، ظاهرا همان اتاقی بوده که شأن صدور روایات سدّ الأبواب هم هست، و پس از اینکه عمر بن عبد‌العزیز خاست مسجد را توسعه بدهد، آن‌جا را -به اصطلاح- به ضریح نبوی ملحق کرد، و آثار این خانه از بین رفت.

و یکی از گفتمان‌های رایج این بوده که حضرت در خانه‌ی خودشان دفن شدند، در مقابل اهل سنت که نظرشان این است که حضرت در بقیع دفن شدند، شیعه روی دو قول تمرکز دارد: یکی در روضه میان قبر و منبر پیامبر (صلّی الله علیه و آله) است، و یکی هم در همان خانه‌ی خودشان که به هر حال الآن قبر زیر قبه‌ی خضرای نبوی قرار دارد.

و بسیار مهم است که ما یک بررسی تاریخی داشته باشیم که از کی گفتمان شیعه این شد که قبل تا ابد مخفی است و باید امام زمان بیایند آن را آشکار بکند و ما شیعیان هم باید به دنبال این آرمان باشیم که کی حضرت میآید و این قبر را آشکار می‌کند. نمونه‌ی اینگونه آرمان‌ها را ما داریم در برخی از گزاره‌هایمان که حالا به صورت روایات ضعیفی هم نقل شده مثل مثلا روایت ضعیفی که از امام جواد (علیه السلام) نقل شده و منسوب و ضعیف هم هست و آن اینکه یکی از اولین کارهایی که امام زمان انجام می‌دهد این است که آن دو نفر -یعنی خلیفه‌ی اول و دوم- و عایشه را از قبر بیرون می‌آورد و بر آن‌ها شلاق می‌زند.

نکته‌ی مهمی که من می‌خواهم عرض بکنم این که حالا درستی و نادرستی این گزاره‌ها به کنار، اما حالت رهزنی پیدا کرده و به صورت آرمان برای شیعه درآمده وکأنه حضرت فقط متبلور شده در اینکه قبرشان مخفی باشد و هرگاه ما بخواهیم سخنی از حضرت بگوییم باید برویم سراغ قبر مخفی آن بزرگوار، و خوب الآن مساله‌ای هست که بیشتر مداح‌های یا خطبایی که چندان به منابع مسلط نیستند بیشتر در آن می‌دمند و شیعه را از یافتن محاسن کلام آن حضرت، موضع‌گیری‌های آن حضرت، اقدامات آن حضرت دور می‌کند و نتیجه این می‌شود که محصول این گونه مجالس محصول پرباری نیست و ما را نزدیک به اهل بیت (علیهم السلام) نمی‌کند، یک شور موقتی می‌دهد، اما اینکه حالا شعور ما را نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) بالا ببرد چنین کارکردی را ما کمتر می‌بینیم، البته درباره‌ی عاشورا هم ما چنین رویکردی را می‌بینیم که خوب الآن چون بحث ما زنان هست بیشتر به حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) پرداختیم.

  1. فدک:

اما مساله‌ی دیگر مساله‌ی «فدک» هست، خوب فدک از نظر ما یک روستایی بوده که حالا نصف آن یا تمام آن در زمان خود پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) بخشیده شده، و به عنوان نحله از آن یاد می‌شود.

 پس از جنگ خیبر فدکیان که یهودی بودند صلح کردند با پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و این زمینی بوده که بر او خیل و رکاب یعنی به وسیله‌ی جنگ فتح نشده، و مال خالصه پیامبر (صلّی الله علیه و آله) است، و پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در زمان خودشان می‌توانند هر کاری با این مال انجام بدهند که به نظر ما بخشیده شد به حضرت [زهرا سلام الله علیها]، و حتی می‌توانیم گفتمان اهل سنت هم در زمان‌هایی بیابیم که در -به اصطلاح- صقع وجودشان -در ارتکازشان- این مساله‌ی اینکه فدک مال حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) بوده وجود دارد و آن را مال حضرت می‌دانند، مثل مثلا عملکرد عمر بن عبدالعزیز که یک حاکم سنت‌گرا هست با این حال باز می‌گرداند این فدک را که مال شخصی خودش شده بود به فرزندان و نوادگان حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها).

خوب این مساله‌ی بخشیده شدن یک مساله‌ای که در منابع ما هم هست، ما هم می‌توانیم آن را ثابت بکنیم، حالا خود اینکه حضرت وکلایی داشته در آن‌جا، یا شهادت خود امام علی (علیه السلام)، [شهادت] حسنین (علیهما السلام)، [شهادت] ام‌ایمن که ام‌ایمن زنی از زنان بهشتی هست که اینجا هم عملکرد خوبی دارد. ظاهر مساله این است که پیامبر (صلّی الله علیه و آله) این مال را به صورت علن به حضرت واگذار نکرد، در یک محفل خصوصی بوده، اما این که حضرت وکلایی داشته این در منابع وجود داشته، "فَلَمْ یَزَلْ وُکَلاَؤُهَا فِیهَا حَیَاةَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَلَمَّا وُلِّیَ أَبُو بَکْرٍ أَخْرَجَ عَنْهَا وُکَلاَءَهَا"، این یک بحث است.

بعد ما در کنار این بحث عملکرد حضرت را داریم در مقابل دستگاه خلافت که نارضایتی حضرت را در مقابل دستگاه خلافت نشان می‌دهد.

خطبه حضرت زهرا (سلام علیها)

و در کنار این مساله ما بحث خطبه‌ی حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) را داریم که خطبه‌ی بسیار بسیار پر محتوایی هست، درباره‌ی توحید، امامت، نبوّت و همچنین برخی از مسایل معاد است که یک نظام‌نامه‌ی معرفتی هست. ما در اینجا چند مساله داریم:

  1. فروکاهیدن این خطبه به فدک:

یکی اینکه ما شأن این خطبه را فروکاهیدیم به مساله‌ی فدک که خوب حالا یک مساله‌ی اقتصادی و سیاسی است، کأنه اصلا حضرت این خطبه را ایراد کرده فقط به خاطر فدک، و اسم آن را هم گذاشتیم خطبه فدکیه، در حالی که در منابع اولیه ما نمی‌بینیم که یاد کرده باشند از این خطبه به خطبه‌ی فدکیه، "خطبة الزهراء" هست، "خطبة اللُّمَّة" هست، چون "لُمَّة" به معنای جمع است، حضرت در یک جمعی از زنان اهل بیت وارد مسجد شدند، و این خطبه را ایراد کردند. این یک بحث است: فروکاهیدن مساله‌ی اقدامات حضرت، تلاش‌های حضرت، مشروعیت قایل نشدن برای دستگاه حکومت، فقط خطبه‌ی فدکیه و یک پاراگراف هم در این خطبه بیشتر نیست، و فروکاهیدن این خطبه به فدک است. این خودش یک بحثی است که ما یک مقاله‌ای کاری بکنیم ببینیم که از کی این خطبه به نام خطبه‌ی فدکیه معروف شد؟ و چرا اسم این خطبه را گذاشتند خطبه‌ی فدکیه؟

  1. عدم ادعای ارث بودن فدک از سوی حضرت زهرا (سلام الله علیها):

نکته‌ی دیگر که باز یک بخشی از همین فروکاهش‌ها هست اینکه ما ادعایی داریم که این ادعا شأن حضرت را پایین می‌آورد، و این ادعا با مبانی کلامی ما، مبانی تفسیری ما، مبانی معرفتی ما، هماهنگ نیست. آن ادعا این است که ما می‌گوییم که حضرت ابتداءً ادعای نحله کرد و پس از آنکه نتوانست از راه نحله حکومت را قانع کند، ادعای ارث کرد، یعنی کأنه حضرت حرفش را عوض می‌کند، خوب ما این را می‌بینیم که برخی از بزرگانمان هم به این مطلب دامن زدند، مثل مثلا مرحوم سید مرتضی که اول ادعای نحله را مطرح کرده: "بل طالبت ابتداءً بالنحلة و هو الوجه الذی تستحق به فدکا، فلما دُفعت عنه"، وقتی که ادعای نحله پذیرفته نشد "طالبت بالمیراث"، ببینید این یک نظر است از جناب مرحوم سید مرتضی، دلیلش هم این هست: "ضرورة؛ لأنّ للمدفوع عن حقّه أن یتوصل إلى تناوله بکلّ وجه و سبب"، کسی که حق او را ندادند می‌تواند از هر راهی حق خود را بگیرد (بکلّ وجه و سبب)، حالا ابتداءً حضرت از راه نحلت نتوانستند بگیرند، و ابوبکر ادعا کرد که این نحله نبوده، این مال شخصی پیامبر (صلّی الله علیه و آله) نبوده، این در اختیار پیامبر (صلّی الله علیه و آله) بوده به واسطه‌ی منصبش، از پیامبر جدا نشده، حضرت ادعای ارث کردند، این را شرح نهج البلاغه ابن الحدید از سید مرتضی نقل می‌کند جلد 16 صفحه‌ی 277، و از قاضی عبدالجبار معتزلی هم نقل می‌کند که "بل کان طلبت الإرث قبل ذلک فلما سمعت منه الخبر کفت و ادعت النحلة" حضرت قبل از این بحث‌ها از راه ارث این را ادعا کرد، یعنی قاضی معتزلی میگوید که اول ادعای ارث بود بعد که خبر ابوبکر را شنید که به پیامبر (صلّی الله علیه و آله) منسوب می‌کند که "إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ لَا نُورِّثُ (نُورِثُ)‏ مَا تَرَکْنَاهُ صَدَقَة" هر چه ما ترک می‌کنیم، هرچه ما آن را در دنیا باقی می‌گذاریم صدقه هست؛ یعنی مال حکومت است، وقتی که این را شنید ادعای نحله کرد، یعنی بر خلاف سید مرتضی می‌گوید که ابتداءً ادعای ارث بود بعد که شنید ابوبکر چنین میگوید ادعای خودش را عوض کرد. خوب چه ما رویکرد سید مرتضی را بخواهیم بپذیریم چه بخواهیم رویکرد قاضی عبدالجبار را بپذیریم، هر دو رویکرد توجه به این نکته ندارند که ما درباره‌ی کلام معصوم صحبت می‌کنیم، درباره‌ی کسی که کلامش را می‌خواهیم حجت قرار بدهیم، می‌خواهیم او را الگو قرار بدهیم، بگوییم ایشان مالش را می‌خواست -هر دفعه حالا- یک دفعه با ارث، با ارث نشد با نحلت، با نحلت نشد با ارث، در این رویکرد رویکرد ما با رویکرد قاضی عبدالجبار که در دفاع از خلفا می‌خواهد چنین بگوید این فرقی ندارد، در حالی که طبق مبانی معرفتی ما حضرت معصوم است، ما می‌خواهیم به کلامش استناد بکنیم و نمی‌توانیم حالا یک شخصیتی را ترسیم بکنیم که اصل این است که مالش را بگیرد حالا به هر وسیله‌ای شد.

  1. ادعای ارث بودن فدک به ضرر حضرت زهرا (سلام الله علیها):

نکته‌ی دیگر اینکه اگر حضرت (سلام الله علیها) وارد مبحث ارث بشود در حقیقت خودش را خلع سلاح کرده؛ چون وقتی که می‌گوید نحله هست، یعنی این مال من است، الآن تحت تصرف من است، الآن من منکر هستم شما مدعی هستی، شما باید شاهد بیاورید از نظر حقوقی، چه حالا فقه و حقوق اهل سنت چه فقه و حقوق شیعه، "البیِّنةُ علی المُدَّعی"، آن کسی که ادعا کرده میخواهد این مال را از حضرت بگیرد آن باید بینه بیاورد که امام علی (علیه السلام) هم در جایی به این فرمایش اشاره کرده، و منکر می‌تواند قسم بخورد که این‌جا اگر ما بپذیریم که حضرت از راه ارث خواسته فدک را بگیرد، حضرت را خلع سلاح کرد. علاوه بر اینکه اگر ما سراغ ارث برویم، حضرت شریک می‌شود با وارثی دیگر، عایشه هم می‌تواند ادعا بکند، حفصه می‌تواند ادعا بکند، زنان دیگر هم می‌توانند ادعا بکنند، در حالی‌که جالب هست تا آنجایی که من مطالعه کردم ندیدم که عایشه با حفصه و دیگر زنان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) درباره‌ی فدک ادعای ارث کرده باشند که این خودش یک شاهد بسیار قویی هست که این ارث نبوده و حضرت همچنین ادعایی نکرده.

  1. فروکاهیدن ادعای حضرت زهرا (سلام علیها) به یک مساله‌ی اقتصادی، در حالی یک مساله‌ی نمادینی است:

و نکته‌ی دیگر اینکه ما کل ادعای حضرت را فروکاهیدیم به یک مساله‌ی اقتصادی، من همین جا یک نکته‌ای را عرض بکنم حالا دوستان هم می‌توانند نظر بدهند: ما فدک را در تاریخ که بررسی کنیم در میان علویان و فاطمیان می‌بینیم از نظر گرایشی دو رویکرد آن هست: یکی رویکرد اقتصادی و یکی رویکرد نماد‌محور، ما می‌بینیم که زیدیه و حسنیان و دیگر خاندان اهل بیت -غیر از ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم)- رویکرد اقتصادی دارند به فدک و همیشه به دنبال این هستند که عین فدک برگردانده بشود، و اینها منفعت اقتصادی ببرند، کما اینکه می‌بینیم وقتی مثلا عمر بن عبدالعزیز یا کسانی دیگری مثل مأمون فدک را برمی‌گردانند، برمی‌گردانند به بزرگ خاندان اهل بیت، یعنی بزرگ از نظر جایگاه، حالا یا بزرگ سنی یا بزرگ جایگاهی در میان خاندان اهل بیت فرزندان حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها)، و آن [(بزرگ خاندان اهل بیت)] دیگر به هر حال تقسیم می‌کند این منافع، هیچگاه ما نمی‌بینیم که مثلا حالا به ائمه (علیهم السلام) برگردانده باشند، مثلا امام باقر یا امام جواد (علیهما السلام)، مامون مثلا برگرداند به امام جواد (علیه السلام)، آن امام جواد در آن زمان سن زیادی ندارد، بزرگان دیگری هستند از خاندان علوی، در سال 210هـ مأمون برمی‌گرداند، در سال حدود 100هـ هم عمر عبدالعزیز برمی‌گرداند، و اینها خوشحال می‌شوند، مثلا شعر می‌سرایند، مثلا وجه زمان خندید وقتی که مأمون فدک را برگرداند در سال 210هـ، ما می‌بینیم که مثلا خود امام رضا (علیه السلام) درخواست نمی‌کند، و بعد از امام رضا (علیه السلام) بر اثر اصرار خاندان علوی مأمون برمی‌گرداند که دعبل هم در آن زمان آن شعر مشهور خودش را می‌سراید. اما ما می‌بینیم که اهل بیت (علیهم السلام) چنین رویکردی را ندارند، یعنی امامان معصوم (علیهم السلام)، از خود امام علی (علیه السلام) که ما شروع بکنیم می‌بینیم که ایشان اقدام به بازگرداندن فدک نمی‌کند و درباره‌ی فدک یک رفتار کریمانه‌ای دارد، و در این باره می‌فرماید که "بَلَى کَانَتْ فِی أَیْدِینَا فَدَکٌ مِنْ کُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ، فَشَحَّتْ عَلَیْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِینَ" که ابن ابی‌الحدید میگوید که این کلام "کلام شاکٍ متظلّم" کلام کسی که گلایه می‌کند و مورد ظلم واقع شده، دو عبارت مقابل هم: کسانی بخل ورزیدن آن را از ما گرفتند، و کسانی مثل ما سخاوت‌مندانه با او برخورد کردند و الآن در صدد باز پس گردانی آن نیستند. خوب می‌بینیم با اینکه حضرت که قدرت دارد [و] می‌تواند [اما] آن را باز نمی‌گردند، حالا این که بخواهیم بگوییم که بله حضرت وضع اقتصادیش خوب بود یا مثلا اگر برمی‌گرداند مورد طعن واقع می‌شد که از حکومت دارد سو استفاده می‌کند، اینها بله مسایلی ممکن باشد، اما عبارت خود حضرت خیلی خیلی بالاتر از آن است، "وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِینَ"، و ما همین طور می‌بینیم که ائمه مطالبه‌ی اقتصادی ندارند، علاوه بر اینکه همین طور که عرض کردم اگر هم مطالبه می‌کردند می‌رسید به اولاد حضرت فاطمه‌ی زهرا و نوادگان آن حضرت (سلام الله علیها)، و بلکه بحث نمادین آن را مطرح می‌کنند، حالا در زمان امام کاظم (علیه السلام) حدیث مشهوری هست که مهدی یا هارون از او درخواست کرد که حدود فدک را مشخص بفرمایند تا به ایشان واگذار بشود که حضرت فرمودند: "حَدٌّ مِنْهَا جَبَلُ أُحُدٍ وَ حَدٌّ مِنْهَا عَرِیشُ مِصْرَ وَ حَدٌّ مِنْهَا سِیفُ الْبَحْرِ وَ حَدٌّ مِنْهَا دُومَةُ الْجَنْدَلِ"، اشتباه ما تصور می‌کنیم که این‌ها محدوده‌ی حکومت آن زمان است در حالی که نه، محدوده‌ی حکومت آن زمان خیلی خیلی فراتر است، ماوراءالنهر، اندلس، و همین طور مغرب، آفریقا، این‌ها حد حکومت آن روز است، بسیار بسیار وسیع‌تر از این حدی که الآن امام فرموده که این روایت در کافی است جلد 1 صفحه‌ی 543، بعد هارون می‌پرسد که چرا شما این حد را تعیین می‌فرمایید "فَقَالَ لَهُ: کُلُّ هَذَا؟" همه‌ی این‌ها؟ امام فرمود "قَالَ [علیه السلام]: نَعَمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ هَذَا کُلُّهُ إِنَّ هَذَا کُلَّهُ مِمَّا لَمْ یُوجِفْ عَلَى أَهْلِهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِخَیْلٍ وَ لَا رِکَابٍ" این‌ها نماد مکان‌هایی که حضرت با جنگ آن‌ها را نگرفتند با صلح به دست حضرت افتاد که هارون میگوید "فَقَالَ: کَثِیرٌ وَ أَنْظُرُ فِیهِ" خیلی است و تامل می‌کنم، که نتیجه‌ی تاملش این شد که واگذار نکرد، خوب می‌بینیم که حضرت امام کاظم (علیه السلام) دارد برخورد نمادین می‌کند با این، حالا اگر می‌گفت که فدک روستا هست، خیلی راحت بود که هارون آن را بخرد و واگذار بکند، حالا ارزش مالیش هر چه می‌خواهد باشد، پنجاه هزار درهم، پنجاه هزار دینار، صد هزار دینار ویا حتی مثلا حالا بیشترین اغراقی که شده به اندازه‌ی نخل‌های سواد کوفه این هم باشد برای حکومت کار مشکلی نیست که آن را برگرداند، اما حضرت هم در اینجا دارد جنبه‌ی امامتی خودش را بیان می‌کند و هم جنبه‌ی نمادین فدک، خوب ما این را بیایم و فروبکاهیم به یک مساله‌ی اقتصادی.

  1. اضافه بودن قسمت ارث در این خطبه یا رجوع آن به اموالی غیر از فدک:

اما نکته‌ی جالب این است که ما درباره‌ی این پاراگراف که یک پاراگراف هم بیشتر نیست در خطبه‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) دو تا موضع ممکن بگویم: یکی اینکه ممکن است این پاراگراف اضافه شده باشد، بله ما ممکن است یک متن طولانی داشته باشیم و بتوانیم ثابت کنیم که برخی از این بخش‌ها به واسطه‌ی عللی افزوده شده، مثلا در همین خطبه در ادامه‌ش آن بحث انکفاء را داریم که حضرت بر‌میگردد به خانه و به امام علی (علیه السلام) اعتراض می‌کند که "قَالَتْ یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ، وَقَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِینِ" که می‌گوید مثل جنین خودت را جمع کردی، موضعی نداری، من زن باید بروم این چنین دفاع بکنم از حق تو یا از حق خودمان، و تو چرا این برخودر را دارید، خوب این در مقالات مختلف متون مختلف نقد شده، اصلا این ادامه‌ی خطبه نیست، این یک گزارش است، و این با مبانی ما هم سازگار نیست، یک گزاره است، یک گزاره‌ی تاریخی است که ما می‌توانیم بررسی کنیم و در بسیاری از منابع هم نیامده. یک جلسه‌ای هم برگزار شد در این باره که بنده هم ناقد آن جلسه بودم، دوست گرامی جناب آقای دکتر احمدیان مقاله‌ای نوشته بود آن هم نقد کرده بود و ما هم کمک ایشان می‌کردیم در نقد اما از راه‌های دیگر، به خصوص راه‌های تاریخی. بله ببینید خوب یک قسمتی را ما می‌بینیم با مبانی ما سازگار نیست نقد می‌کنیم، برخی از دوستان میگویند که خوب مباحث روشی کجاست، ببینید اینها کلا مباحث روشی من دارم عرض می‌کنم، و خوب اگر آن قسمتی که در لابلای خطبه‌ی فدک -خطبه‌ای که مشهور شده به خطبه فدکیه- وجود دارد درباره‌ی فدک باشد و ما بخواهیم تمام بار خطبه را روی فدک بار بکنیم، خوب ما می‌توانیم از راه‌های شواهد و قراین و نقد محتوایی این را نقد بکنیم و بگوییم که نه چنین نیست و این را حضرت نفرموده، به خصوص که استدلال‌هایی می‌کنند که این استدلال‌ها مورد خدشه واقع شده و به راحتی میتواند مورد خدشه واقع بشود، مثل مثلا استدلال‌هایی که به آیات قرآنی درباره‌ی ارث‌های پیامبران می‌کند، ارثی که مثلا داوود گذاشت برای سلیمان یا زکریا گذاشت برای مثلا یحیی و تقاضای ولدی می‌کند که از او ارث ببرد، خوب این‌ها را به راحتی گفتند که منظور ارث‌های معنوی هست، ارث‌های علمی هست و ارث‌های مادی نیست، و شاید باز این یک فروکاهیدن باشد که ما این‌ها را ادعا بکنیم که ارث‌های مادی هست، این یک مساله که ما می‌توانیم این را نقد محتوایی بکنیم.

علاوه بر اینکه در برخی از منابع شیعه که این خطبه را نقل کردند این قسمت نیامده، حالا برخی از منابع ما کامل آمده و این را آورده، مثل مثلا احتجاج یا دلائل الامامه، برخی از منابع هم مثل شیخ صدوق به بخش‌هایی اشاره فرمودند، اما لزومی هم ندارد که ما این بخش را نقد بکنیم و بگوییم که از حضرت صادر نشده، بله این هم می‌تواند از حضرت صادر شده باشد و حضرت هم ابوبکر را توبیخ بکند که مثلا تو از پدرت ارث می‌بری و چگونه من از پدرم ارث نبرم "تَرِثُ أَبَاکَ وَ لاَ أَرِثُ أَبِی"، و بعد به عموم آیه‌ی ارث استناد بکند و بعد به آیاتی که ارث انبیا را ثابت می‌کنند، می‌توانیم بگوییم که بله حضرت این‌ها را فرموده، اما اینها درباره‌ی فدک نیست، توضیح این است که اموالی که از پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) رسیده دو گونه بود: یکی اموالی که در همان زمان رسول خدا از سوی پیامبر به حضرت واگذار شد که مهمترین آن همین فدک است، اما یک سری امول دیگری دست پیامبر (صلّی الله علیه و آله) بوده که پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در آن‌ها تصرف می‌کرده و در زمان حیات خودش آنها را به کسی نبخشیده، این‌ها را گونه‌های مختلفی ذکر کردند از جمله "حیطان سبعه"، حیطان جمع حائط است، به معنای باغ است، باغ‌های هفتگانه‌ای که از مخیریق یهودی بوده که وقتی که می‌رفته جنگ احد اختیار این اموال را به پیامبر (صلّی الله علیه و آله) سپرده که در جنگ احد هم شهید می‌شود، حالا ما نداریم که مسلمان هم شده باشد؛ چون پیامبر (صلّی الله علیه و آله) هم می‌فرماید که "مُخَیْرِیقٌ خَیْرُ یَهُودَ" و این اموال اختیارش دست پیامبر (صلّی الله علیه و آله) بود، تصرف می‌کرد پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، استفاده می‌کردند، و انتظار بود پس از پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به ارث برسد، و پس از پیامبر (صلّی الله علیه و آله) حکومت اینها را تصرف کرد و گفت که پیامبران ارث نمی‌گذارند، و خوب زنان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) هم حکومت را در آن زمان تصدیق کردند، در برخی از گزارش‌ها آمده که در زمان عثمان عایشه طلب ارث می‌کرد از همین اموال بود و عثمان می‌گفت چگونه تو در زمان پدرت و در زمان خلیفه دوم چنین ادعایی نمی‌کردی، خوب این ارثی بود که اگر ثابت می‌شد زنان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) هم شریک بودند و خوب می‌بینیم که ادعا می‌کنند، برخلاف فدک که ادعا نمی‌کنند.

و به نظر می‌رسد که این قسمت -پاراگراف حضرت درباره‌ی مسایل اقتصادی- برمی‌گردد به همین بحث عوالی، بحث حیطان سبعه که در قسمت عوالی، عوالی گرچه به معنای عالیه و بالا هست ولی بخش جنوبی مدینه را می‌گفتند که همان قسمت‌های قبا و این‌ها هست، جای سرسبزی بوده، و باغ‌های مخیریق در آن‌جا قرار داشته که یکی از این باغ‌ها همان مشربه‌ی ام‌ابراهیم که حضرت خانم خودشان ام‌ابراهیم در آن‌جا جای داده بودند، مشربه هم به معنای همان باغ و جای سرسبز و این‌هاست، آب دارد، درخت دارد، میوه دارد، این‌ها را می‌گویند "مشربه"، اگر ما بپذیریم که این قسمت جزو خطبه هست و حضرت دارد این استدلال‌ها را می‌کند این درباره‌ی حیطان سبعه هست. جالب هست که در گزارش‌های مختلف -ما گزارش‌های اهل سنت داریم و گزارش‌های شیعی- گزارش‌های اهل سنت همین طور که می‌دانید مهم‌ترین منبع بلاغات‌النساء ابن‌طیفور بغدادی قرن سوم -نیمه‌ی دوم قرن سوم- که خوب منبع شده برای خیلی از گزارش‌ها و گزارش‌های شیعی داریم همچنان که عرض کردم در احتجاج و دلائل‌الامامه و جاهای دیگر هست، جالب است که ظاهرا شیعیان توجه داشتند که این قسمت درباره‌ی فدک نیست، متمرکز بر فدک نیست، فقط ابن‌طیفور این بحث ارث را برده روی فدک که شاید هم آگاهانه باشد که اگر فدک برود در قسمت ارث، حکومت به راحتی می‌تواند حضرت را مجاب بکند و در مقابل استدلال‌های حضرت استدلال بیاورد، حالا شما وضعیت آن زمان را بیاورید ببینید که اگر ابوبکر ادعایی بکند که بله من چنین شنیدم که پیامبران ارث نمی‌گذارند درست است که حضرت زهرا (سلام الله علیها) یکی از افراد پنجگانه‌ی آیه تطهیر هست ولی تاریخ انگاره‌ی آن زمان این است که طبیعتا کسانی که با ابوبکر بیعت کردند حکومت ابوبکر را پذیرفته‌اند قول او را ترجیح می‌دهند و می‌گویند که خلیفه که دروغ نمیگوید، اگر خلیفه دروغ بگوید که ما با او بیعت نمی‌کنیم از اول بخواهد دروغ بگوید، و طبیعتا در این دعوای بین خلافت و حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) حق را می‌دهند به خلیفه و اگر ادعای ارث بشود درباره‌ی فدک به راحتی حضرت محکوم می‌شود و اگر هم ما بخواهیم تنزل بکنیم و بپذیریم که بحث، بحث ارث است که سخت می‌پذیریم باید این بحث را متمرکز کنیم روی قسمت عوالی و حیطان سبعه و این کلام ابن‌طیفور را که "تَرِثُ أَبَاکَ وَ لاَ أَرِثُ أَبِی" مثلا فدک ... این را ما نمی‌توانیم بپذیریم که ارث را متمرکز کنیم بر فدک.

این یک نمونه‌ی کلی بود برای اینکه ما ببینیم برخی از گزاره‌های تاریخی ممکن است شهرت پیدا کند، بعضی جاها کارکرد داشته باشد، اما وقتی عمیق می‌شویم در آن‌ها می‌بینیم که با مبانی معرفتی ما، مبانی کلامی ما، مبانی قرآنی ما، و گزاره‌های دیگر ما، گزاره‌های محکم‌تر ما سازگاری ندارد و فرومی‌کاهد اصل کلام حضرت را، اصل شخصیت حضرت را و اصل ادعای حضرت را.

من عمدا روی این بحث متمرکز شدم که -به اصطلاح- بحث مشهوری هست اما مخالف مبانی ما هست، حالا شاید به این تفصیل برای اولین باری که این چنین گفته می‌شود، طبیعتا اشکالاتی دارد، نواقصی دارد که از دوستان تقاضا می‌کنیم که رفع آن نواقص بفرمایند و ما را آگاه بکنند.

من این بحث را در جای دیگری هم انجام داده بودم که هنوز در اختیار دوستان نیست، می‌خواستم کل بحث را حواله به آن‌جا بدهم، اما دیدم که خوب بحث ما ناقص می‌ماند.

ما با این بحث پرونده‌ی «رفتارهای ناهمسو» چه از قشر مثبت و چه از قشر منفی را می‌بندیم، إن شاء الله می‌رویم سراغ بحث «رفتارهای همسو»، همینطور که عرض کردم برخی از مطالب را به اشاره برگزار کردم که یک جای کار دارد و روی برخی از مطالب به جهت اهمیتی که دارد و به جهت شهرت خلافی که پیدا کرده و به جهت اینکه نشان بدهیم چگونه با روش‌مندی می‌توانیم این مباحث را مورد نقد و کنکاش قرار بدهیم به تفصیل بیشتری واردش شدم، همان طور که عرض کردم إن شاء الله از نظرات دوستان استفاده می‌کنیم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

مهدی نورمحمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی