بر فراز تاریخ/فوق التاریخ

مهدی نورمحمدی
دوست من سلام ... من مهدی نورمحمدی هستم... خدا، شما، وطن، مردم، دین و مذهبم را دوست دارم... دانش آموخته دکتری تاریخ تشیع اثناعشری هستم. وبلاگ پیش رو ، بهانه ای برای گفتگو، شناخت، درک و احترام متقابل است... اختلافاتمان هر چه که باشد ، نمی تواند و نباید ما را از هم دور کند. ما می توانیم با صمیمیت ، تبسم و گشاده رویی از اختلافاتمان سخن بگوییم و از آن یک خاطره شیرین بسازیم... به امید دیدار.

مرحبا یا صدیقی... أنا مهدی نور محمدی.... احب الله وانت ووطنی والناس ودینی.... أنا دکتور فی تاریخ الشیعة الإثنا عشریة. المدونة القادمة هی ذریعة للحوار والتعارف والتفاهم والاحترام المتقابل. مهما کانت اختلافاتنا ، فإنها لا تستطیع ولا ینبغی أن تفصل بیننا. یمکننا التحدث عن خلافاتنا بصدق وابتسام واذرع مفتوحه وإخراج ذکرى حلوة منها. إلی اللقاء.

2-2-3- رفتار سیاسی همسو:

بحث بر سر «رویکرد سیاسی» بود که رویکرد سیاسی را تقسیم کردیم به: رفتاری و ساختاری، بحث «ساختاری» انجام شد، الآن در بحث «رفتاری» هستیم که تقسیم کردیم به: براندازانه و غیر براندازانه، بحث (براندازانه) و (غیر براندازانه) که بحثی «ناهمسو» هست تمام شد، الآن میرویم سراغ بحث «رفتاری همسو»؛ یعنی زنان همسو با حکومت یا قدرت سیاسی حرکت می‌کنند، هم افزایی دارند، کمک می‌کنند به گونه‌های مختلف.

این بحث شاید به اندازه‌ای که مفید و کارآمد است شکافته و شفاف نشده و از همین بحث میشود چندین موضوع مقاله، رساله و پایان‌نامه درآورد، و در نظام موضوعات ما بحث بسیار بسیار مهمی هست با اینکه ادعا می‌کنیم که کارهای زیادی در این عرصه انجام شده است.

برای این که بحث روشن بشود من این جلسه را فقط و فقط اختصاص میدهم به دوره‌ی نبوی؛ یعنی رفتارهای همسویانه‌ی زنان با پیامبر (صلّی الله علیه و آله).

1-2-2-3- دوره‌ی نبوی:

خوب دوره‌ی نبوی به دو بخش تقسیم می‌شود: یکی دوره‌ی مکی، و یکی هم دوره‌ی مدنی.

الف) دوره مکی:

درست است که در دوره‌ی مکی حضرت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) قدرت سیاسی ندارد، ولی به هر حال رهبر یک گروه و آن گروه هم گروه قویی هست که دارد در جا انداختن گفتمان خودش سعی می‌کند، و از این نظر ما آن را می‌توانیم در بحث سیاسی جای بدهیم.

خاطره‌های خوب پیامبر (صلّی الله علیه و آله) از زنان

حدیثی مشهور هست در منابع اهل سنت که "حُبِّبَ إِلَیَّ مِنْ دُنْیَاکُمْ ثَلاَثٌ: الطِّیبُ، وَالنِّسَاءُ، وَجُعِلَتْ قُرَّةُ عَیْنِی فِی الصَّلاَةِ" این حدیث در صحیح نسائی هست، البته مشهور آن است که کلمه‌ی "ثلاث" نیست، "حُبِّبَ إِلَیَّ مِنْ دُنْیَاکُمْ: الطِّیبُ، وَالنِّسَاءُ، وَجُعِلَتْ قُرَّةُ عَیْنِی فِی الصَّلاَةِ"، من در اینجا می‌خواهم عرض بکنم که اگر این حدیث را خوب بشکافیم شاید این محبوب بودن زنان نزد پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به جهت مسایل شهوانی و جنسی و زیبایی‌های ظاهری نباشد، بلکه به نظر می‌رسد که پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در طول حیات خودش از زنان خاطره‌ی خوبی دارد:

حالا مادرش حضرت آمنه را که بگذریم، بعد فاطمه بنت اسد را داریم که حضرت را بر فرزندانش ترجیح میدهد، همسر ابوطالب، و بعد می‌آییم سراغ حضرت خدیجه (سلام الله علیها) که همه گونه فداکاری را در راه آرمان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) انجام می‌دهد و ثروتش را در اختیار پیامبر (صلّی الله علیه و آله) قرار می‌دهد، گاهی غلامانش مثل زید بن حارثه به پیامبر (صلّی الله علیه و آله) می‌بخشد، و این برترین زن در زندگانی پیامبر (صلّی الله علیه و آله) هست که در سال 10 بعثت که از دنیا میرود غم عظیمی بر پیامبر (صلّی الله علیه و آله) مستولی میشود و پیامبر (صلّی الله علیه و آله) یکی از دو حامی بزرگ خود -یعنی خدیجه و ابوطالب- خدیجه را از دست می‌دهد.

خوب در اینجا ما می‌بینیم که حضرت خاطره‌ی خوبی از زنان دارد.

همین طور دخترشان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که به قدری اشفاق نسبت به پدر دارد به ویژه در دوران مکی که پیامبر (صلّی الله علیه و آله) او را ام‌ابیها نامگذاری می‌کند.

بنابراین محبوب بودن زنان نزد پیامبر می‌تواند به این معنا باشد که کارکردها و تاثیرهایی که در زندگانی پیامبر (صلّی الله علیه و آله) داشتند همه آن خاطره‌ی خوش بوده و در راستای هم افزایی پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در دوران دعوتش بود.

البته باز من اینجا یک نکته‌ای را تذکر بدهم از همان باب فروکاهیدن‌های ما که گفته میشود دعوت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) با ثروت خدیجه و شمشیر حضرت علی (علیهما السلام) پیشرفت واگر این دو نبودند پیشرفتی نمی‌کرد، شهید مطهری یک جایی این بحث را باز می‌کند در کتاب «سیری در سیره معصومین» و نقد می‌کند، می‌گوید در حقیقت شما میخواهید بگویید که دعوت اسلام با زر و زور پیشرفت، درست است که حضرت خدیجه ثروتمند بود ولی این ثروتش به این گونه نبود که مثلا پول بدهد به برخی بگوید بیاید مسلمان بشوید، بله در راه آرمان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) این ثروت را خرج کرد و ثروت هم تاثیرگذار بود، اما نه در این حد که به عنوان یکی از دو عامل پیشرفت اسلام از آن نام ببریم.

زنان مهاجر به حبشه

در بحث مکی باز ما می‌توانیم زنان مهاجر به حبشه را نام ببریم که همراه شوهران خودشان هجرت کردند به حبشه، و برخی از آن‌ها از سال 5 بعثت تا سال 7 هجرت یعنی نزدیک 15 سال در آن‌جا ماندند و همراه شوهرانشان بودند، هر سختی را تحمل کردند، از جمله اسماء بنت عمیس همسر جعفر رهبر مهاجران، امّ‌سلمه، امّ‌حبیبه و دیگر زنانی که نامشان برده شده به خصوص آن‌هایی که در هجرت دوم بودند و به ویژه آن‌هایی که تا سال هفتم هجرت آن‌جا بودند؛ چون برخی از مهاجران بازگشتند، مثل عثمان و همسرشان رقیه دختر پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، خوب این هم بحث بسیار مهمی است که چه نقشی داشتند این زنان در همراهی شوهرانشان؟ و همچنین در نفس این هجرت؟ و همچنین در گزارش‌هایی که از این هجرت میدهند؟ شاید ما بهترین و بیشترین گزارش‌ها را از زنان داشته باشیم که برخی از مسایل این هجرت را توضیح میدهند، مثل جناب ام سلمه.

بیعت زنان در عقبه‌ی دوم

در همین دوران مکی ما بحث بیعت را داریم، دو تا بیعت با پیامبر (صلّی الله علیه و آله) توسط مدنیان اوس و خزرج انجام شد: یکی بیعت عقبه‌ی اولی که "عقبه" مکانی بود بین مکه و منا در سال ‌12 بعثت، و یکی بیعت عقبه‌ی ثانیه.

برخی بیعت عقبه اولی را "بیعت‌النساء" ‌نامی که به نظر درست نمی‌آید؛ چون هیچ زنی در این بیعت وجود نداشت، و این که بگوییم چون جنگ در آن قید نشده بود مثل بیعت زنانی که در سال هشتم هجرت بود از این جهت بیعت عقبه‌ی اولی را بیعت‌النساء نامیدند، نه این هم درست نیست، و آن زمان این نامیده نشده گرچه ممکن است در سیره‌ی ابن هشام و کتاب‌های دیگر چنین گفته باشد.

اما مهم از نظر ما بیعت عقبه دوم در سال 13 که 72 مرد از اوس و خزرج که بیشتر آن‌ها خزرجی بودند و 3 زن هم در این بیعت حضور داشتند که این 3 زن: نَسِیْبَه یا نُسَیْبَه دختر کعب، اسماء دختر عمرو بن عدی، حالا سومی احتمالا سلمی دختر قیس باشد که دو نفر اول از خزرج هستند.

این که زنان هم شرکت می‌کنند در این واقعه و بیعت می‌کنند و اسمشان در شمار بیعت‌کنندگان میآید و این بسیار بسیار مهم است؛ یعنی نوعی بها دادن به زنان است که در کنار مردان در فرایندهای مختلف سیاسی و اجتماعی شرکت می‌کنند به گونه‌ای که اسمشان جزو زنان مبایعات می‌آید، کسانی که بیعت کردند.

ب) دوره مدنی:

بیعت رضوان در سال 6 هست و گفته شده که برخی از زنان هم در این بیعت مشارکت داشتند، حالا بیشتر حضورشان در واقع هست، نه بیعتشان، نصی که دلالت بر بیعتشان بکند در ذهن من نیست، ام سلمه، ام عماره، ام منیع، ام عامر اشهلیه از کسانی هستند که گفته شده در بیعت رضوان حضور داشتند در سال ششم.

خوب حالا علاوه بر بیعت ما می‌بینیم که در مدینه زنان در عرصه‌های مختلف دیگر سیاسی هم شرکت دارند، مثل مثلا حضور زنان در جنگ‌ها که خوب هم به عنوان تشویق و دلگرمی به رزمندگان بوده، و هم به عنوان پرستار، مثلا از حضور حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) در چند جنگ از جمله عزوه‌ی خندق نام برده شده یا خانمی بوده به نام رُفیْدَه یا رَفِیدَه که این به عنوان پرستار در جنگ‌ها شرکت می‌کرده و زخم‌های رزمندگان را پانسمان می‌کرده می‌بستد و آن‌ها را مداوا می‌کرد، ما داریم اصلا بابی تحت عنوان زنانی که در جنگ‌ها همراه پیامبر (صلّی الله علیه و آله) حضور داشتند و اسم آن زنان هم در تاریخ برده شد.

بنابراین یکی از بحث‌های ما گونه‌های همسویی هست: همسوی نظامی، همسویی پزشکی، همسویی سیاسی و همسویی اجتماعی که این خودش می‌تواند یک موضوع خوبی باشد برای دوره‌ی پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، من عمدا دوره‌ی پیامبر (صلّی الله علیه و آله) را جدا کردم که بحث‌هایش را شفاف بگویم و این تصور که به اندازه‌ی کافی درباره‌ی زنان دوره‌ی پیامبر (صلّی الله علیه و آله) بحث شده را بزدایم، نگاه بکنید ببینید خوب با این نگاه ما چقدر کار قوی درباره‌ی دوره‌ی پیامبر (صلّی الله علیه و آله) داریم که می‌بینیم زیاد نیست.

و خوب عرصه‌های اجتماعی و اینها را إن‌شاء‌الله در وقت خودش خواهیم گفت، الآن بحث ما بحث سیاسی هست.

بیعت زنان در سال هشتم

در همین ارتباط ما میرویم وارد بحث بیعت سال هشتم می‌شویم که این بیعت در قرآن به آن پرداخته شده، و بحثی بسیار بسیار مهمی هست. این بیعت در سوره‌ی ممتحنه آیه‌ی 12 آمده {یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ}، ای پیامبر (صلّی الله علیه و آله) وقتی که مومنات سراغ تو میآیند و می‌خواهند با تو بیعت بکنند، وقتی که مکه فتح شد در سال هشتم پیامبر روی کوه صفا قرار گرفت و از مردان بیعت خواست.

  1. چیستی و گونه‌های بیعت در آن زمان

من همین جا عرض کنم که ما از نظر اندیشه‌ی سیاسی می‌توانیم بیعت در آن زمان را به دو قسم تقسیم بکنیم، از نظر کارکردی به ویژه:

  1. یکی بیعت اطاعت؛ یعنی این که بیعت‌کنندگان، شهروندان، مسلمانان با رهبر خود بیعت می‌کنند بر این که مطیع او باشند، مثل همین بیعت عقبه‌ی ثانیه و بیعت‌های دیگری که داریم، اینها ما می‌گوییم «بیعت اطاعت».
  2. و یکی هم بیعت مشروعیت؛ بیعتی که مشروعیت‌زا هست، مثل بیعتی که مثلا با ابوبکر در سقیفه شد که یک مشروعیت سیاسی و عرفی داد به حکومت ابوبکر که دیگران از او اطاعت کنند، وقتی می‌گوییم "مشروعیت" از نظر کلامی منظورمان مشروعیت شرعی نیست که خوب از نظر کلامی ما مشروعیت این حکومت‌ها را قبول نداریم، بلکه مشروعیت عرفی و سیاسی([1]) است که امّت با رهبر خودش بیعت می‌بندد، و امت به حکومت رهبر مشروعیت می‌دهد، و خودش را ملزم میکند که همیشه همراه حکومت باشد، خوب می‌بینیم طبق همین بیعت ابوبکر را در جنگ‌های رده و دیگر جنگ‌ها و فتوحات یاری می‌کنند و از این جهت هست که حکومت در صدد که بیشترین بیعت را از شهروندان داشته باشد و کسی از این دایره‌ی بیعت بیرون نماند، مجتمعان در بیت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را مجبور به بیعت می‌کند، امام علی (علیه السلام) را مجبور به بیعت می‌کند؛ چرا که این بیعت در مشروعیت بخشی به حکومت نقش دارد و پایه‌های درونی حکومت را محکم می‌کند، باز می‌گویم "مشروعیت"، مشروعیت سیاسی است.
  1. درباره‌ی بیعت امام علی (علیه السلام) با ابوبکر چند نظر هست:

یک نظر این که وقتی که حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) از دنیا رفت، حضرت علی (علیه السلام) دید دیگر یار و یاوری ندارد، کسی به او محلی نمی‌گذارد و مجبور شد که در برابر فشارهای حکومت تسلیم بشود و بیعت کند. حالا این گزارش که ما در روضه‌هایمان هم خیلی به آن اهمیت میدهیم و می‌خوانیم مال زهری است و اعتباری ندارد، و حالا ما رفتیم گریه بگیریم آمدیم اصلا عزت و اقتدار امام علی (علیه السلام) را از بین بردیم کأنه دیگر وقتی حضرت هیچ راهی ندارد، هیچ چاره‌ای ندارد، هیچ منزلت اجتماعی ندارد، دیگر خوب روغن ریخته نذر امامزاده می‌کند و مجبور می‌شود بیعت بکند.

اما در گزارش‌های صحیح‌تر و بهتر این هست که حکومت متوسل شد به امام علی (علیه السلام) که اگر تو بیعت نکنی الآن دشمنان اطراف ما را گرفتند، جنگ‌های ردّه شروع شده، متنبیان در صدد از بین بردن اسلام هستند و بیعت تو کمک می‌کند به تقویت اسلام، و اینجا بود که حضرت به خاطر وحدت و به خاطر این که یکپارچگی مسلمانان از بین نرود و قوی بشوند در مقابل دشمنان بیعت کرد که با این بیعت حکومت توانست تبلیغ بکند و مشروعیت بیشتری از خودش را در جامعه‌ی آن روز به نمایش بگذارد، و خوب تقویت شد و با آن هم افزایی که مسلمانان کردند توانست غائله‌ی متنبیان و جنگ‌های رده را خاموش بکند.

خوب این «بیعت مشروعیت»، مثلا وقتی که پس از قتل عثمان مسلمان‌ها روی میآورند به امام علی (علیه السلام) و می‌خواهند با وی بیعت بکنند، می‌خواهند به وی مشروعیت بدهند که رهبر خودشان باشد، ارتباط بین امام و امّت، باز عرض بکنم مشروعیت مشروعیت سیاسی است و گرنه حکومت ائمه (علیهم السلام) از نظر شیعی حتی در زمانی هم که حکومت ظاهری ندارد مشروع است، و حالا یک تعبیر دیگری به کار می‌برند آن کلمه‌ی «مقبولیت»؛ یعنی بیعت مردم باعث مقبولیت و کارآمدی میشود که خوب الآن مردم آمدند دور حضرت علی (علیه السلام) حجت را بر حضرت تمام کردند و در خدمت او هستند که خود حضرت می‌فرماید "لَوْلاَ حُضُورُ الْحَاضِرِ، وَقِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ" این چیزی که مقبولیت می‌آورد، کارآمدی می‌آورد که در عرف سیاسی به آن می‌گویند "مشروعیت".

آخرین نوع از این بیعت که مشروعیت زا است و مردم و شخصیت‌های مهم در آن نقش دارند بیعتی که معاویه برای فرزندش یزید از سال 56 به بعد می‌گیرد که اصرار دارد همه به خصوص آن‌هایی که در معرض رقابت با یزید هستند حتما بیعت کنند، از مردم مدینه، از مردم کوفه، مردم بصره، مردم شام بیعت می‌گیرد، و همچنان که می‌دانید چهار نفر بیعت نمی‌کنند که معاویه هم فشار می‌آورد ولی بالاخره موفق نمی‌شود در دوران خودش بیعت بگیرد: امام حسین (علیه السلام)، عبدالله بن زبیر، عبدالله بن عمر و عبدالرحمن ابی‌بکر.

و بعد از آن ما دیگر بیعت مشروعیت زا از سوی این شخصیت‌های بیرونی نمی‌بینیم، دیگر مثلا با نص حاکم قبلی به حکومت می‌رسد، مثل یزید و فرزندش معاویة بن یزید، یا با تغلب -غلبه- به حکومت می‌رسد، مثل مثلا مروان یا عبدالله بن زبیر -در آن حکومت چند سال او است- که وقتی به حکومت می‌رسند از مردم بیعت اطاعت می‌گیرند، مثلا بیعتی که یزید از مردم مدینه بعد از آن واقعه حره گرفت که حالا بحث هست که امام سجاد (علیه السلام) در آن شرکت داشت یا نداشت، یعنی [شرکت] در بیعت و اگر نه در واقعه که شرکت نداشت، آن "بیعت" بیعت اطاعت است، و بیعت مشروعیت نیست، می‌بینیم مروان عبدالملک را انتخاب می‌کند، دیگر کاری به امام سجاد و امام باقر و ائمه‌ی دیگر ما (علیهم السلام) ندارند که حالا بیایند بیعت کنند.

وقتی که یک شخصی می‌خواست قیام بکند مثل زید، مثل محمد بن‌ عبدالله، نیاز داشت که بیعت اطاعت بگیرد قبل از این که تشکیل حکومت بدهد، این بیعت اطاعت در مشروعیتی که بعدها ایجاد می‌شود خیلی خیلی تاثیر داشت، می‌بینیم که مثلا حسنیان مثل محمد بن عبدالله خیلی فشار می‌آورد روی امام صادق (علیه السلام) که بیعت کند و امام هم بالاخره بیعت نمی‌کند، یا مثلا می‌بینیم که در قیام ابوالسرایا از امام رضا (علیه السلام) خیلی می‌خواهند بیعت کند و امام بیعت نمی‌کند.

بیعت اطاعت دیگر ما اینجاها داریم، بیعت مشروعیت نداریم.

و این که در فلسفه‌ی غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گفته شده که ایشان غیبت کرد که بیعتی از سوی خلفا نباشد محل بحث است که کدام بیعت است؟ آیا بیعت اطاعت یا بیعت مشروعیت؟ و آیا اصولا در آن زمان از ائمه (علیهم السلام) حتی بیعتی به نام بیت اطاعت هم می‌گرفتند یا نه؟ حکومت در مرکز به وسیله‌ی خاندان حکومتی -به اصطلاح- تعیین تکلیف می‌شد، مثل چیزی که الآن ما در عربستان داریم به نام شورای بیعت.

 

خوب برگردیم به محل بحث خودمان بیعتی که پیامبر (صلّی الله علیه و آله) از زنان و مردان در سال هشتم می‌گیرد این بیعت "بیعت اطاعت" است، "بیعت مشروعیت" نیست. و آیه جالب است، خود این آیه را ما میتوانیم به اندازه‌ی یک رساله روی آن بحث کنیم، {یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ} مؤمنات خودشان می‌آیند، در ظاهر ما داریم که پیامبر (صلّی الله علیه و آله) مؤمنین را دعوت می‌کند، اما مؤمنات کنش فعال دارند، خودشان ابتداءً می‌آیند، و می‌خواهند با تو بیعت کنند، مواد بیعت هم این است: {یُبَایِعْنَکَ عَلَىٰ أَن لَّا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئًا} اعتقادی، {وَلَا یَسْرِقْنَ} عملی، {وَلَا یَزْنِینَ} اجتماعی عملی، {وَلَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ} در معروفی -در کارهای درست- تو را عصیان نکنند، خوب اینجا باز ما می‌رسیم به بیعت اطاعت، بعد حالا اینها آمدند ابتداءً درخواست بیعت کردند {فَبَایِعْهُنَّ} تو بیعت کن با آن‌ها، بپذیر، {وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ} از خدا برای اینها طلب مغفرت کن، این یک نوع مدح است، یک نوع پاداش است، یک نوع جایزه است که {إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ}.

حالا درباره‌ی این بیعت که اصلا چرا آمدند بیعت کردند؟ و چه کارآمدی داشت؟ و چه تاثیری داشت؟ بحث‌های فراوانی شده که جای بحث بیشتر هم هست.

و نکته‌ی مهمی که این آیه دارد این است که موادش انواع عرصه‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و عملی را شامل میشود و طبیعتا این بیعت تعهدی برای این زنان ایجاد می‌کند و خود این تعهد یک نوع بها دادن به این خانم‌ها است که به گونه‌ای هست که حتی این زنانی که بیعت کردند اسمشان در تاریخ ثبت و ضبط میشود.

حالا اینجا یک عکس‌العملی هم از هند دیده شده -هند همسر ابوسفیان، مادر معاویه- که با این که مهدور الدم بود، اما دیگر به هر حال پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در این ماجرا او را می‌بخشید، که بحثش را قبلا انجام دادیم، خوب ریزه‌کاری‌هایی هم دارد که الآن محل بحث ما نیست.

و حالا کیفیت بیعت چگونه بوده؟ باز جای بحث دارد که در طبقات ابن سعد و جاهای دیگر آمده، مثلا آیا از روی لباس پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به آنها دست داد؟ چون در بیعت مردانه دست میدهند، یک نوع بیع است مثل این که در بیع دست میدادند، به اصطلاح دست‌ها یا دست چپ دست راست به هم می‌چسباندند که به آن صفقه می‌گفتند، یک صدایی هم بلند می‌شد، اما خوب با توجه به این که زنان نامحرم هستند نسبت به پیامبر (صلّی الله علیه و آله) چنین شکلی امکان نداشت، حالا یا از روی لباس بوده یا تشت آبی بوده پیامبر (صلّی الله علیه و آله) دست خودش را می‌گذاشته و زنان هم دست خودشان را در آن تشت می‌گذاشتند، و خوب این جریان آب مثلا ارتباطی بین این‌ها برقرار می‌کرد.

این نکته مهم است که اصلا ما در جاهلیت از این نوع بیعت‌ها نداریم، اصلا زن را حساب نمی‌کردند به آن صورت که بخواهند بها به او بدهند، و با او بیعت بکنند، و آیه‌ای درباره‌ی این بیعت نازل بشود، و این گونه مدح بکند، و این گونه پاداش برای آن‌ها قرار بدهد، تنها بیعت رسمی که در قرآن از آن نام برده شده همین بیعت است.

اما نکته‌ی جالب‌تر این است که بعد از پیامبر (صلّی الله علیه و آله) هم ما گزارشی از بیعت زنان حتی در نوع بیعت اطاعت نداریم، یا من ندیدم، حالا اگر دوستان گرامی چیزی دیدند این را به من یادآور بشوند، در دوران خلفا ما نداریم، در دوران امویان نداریم، در دوران عباسیان نداریم.

ارزش دادن برای زنان در قرآن

از اینجا می‌خواهم من به یک نکته‌ای برسم که در طول تاریخ اسلام بیشترین ارزش برای زن در دوره‌ی نبوی قایل شده است، انجام شده است، و حالا در دوره‌ی امام علی (علیه السلام) هم امام مشغول بودند به گرفتاری‌های نظامی خودشان که این فرصت پیدا نشد، اما پیامبر (صلّی الله علیه و آله) چه در دوران مکی و چه در دوران مدنی بیشترین بها را به زنان می‌دهد، در طول تاریخ اسلام زنان به عنوان یک جمع ... اصلا خود قرآن هم ما می‌بینیم که بهای فراوانی به زن می‌دهد، الآن مطالبی که مسایل زنان در آن مطرح شده، سوره‌هایی که مسایل زنان در آن مطرح شده، خوب سوره‌های قابل توجهی هستند: سوره‌ی احزاب، سوره‌ی نسا، سوره‌ی نور، سوره‌ی ممتحنه، سوره مجادله، سوره‌ی طلاق و سوره‌ی تحریم، می‌بینیم که خوب در این سوره‌ها به زنان توجه ویژه شده و به احکام زنان، در سوره‌ی بقره هم آیاتی مربوط به زنان هست، و در برخی از آیات مثل این که مثلا تصور می‌شود وقتی جمع مذکر بیاریم دیگر شامل زنان نمیشود تصریح میکند که بله زنان هم اینجا نقش دارند در کنار مردان، مثل آیه‌ی 35 سوره احزاب: {إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا} باز لسان، لسان تشویق هست {أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا} که اصلا خود این آیه  و عرصه‌هایی که در آن به کار رفته: اسلام، مسلمین و مسلمات، ایمان، مؤمنین و مؤمنات، قنوت، صدق، صبر، خشوع، صدقه دادن، روزه گرفتن، حفظ فرج، حفظ نفس از شهوات نامشروع و ذکر خداوند، خوب اینها چه عرصه‌هایی؟ چرا گفته شده؟ چه کارامدی‌هایی داشته؟ به خصوص که بعد از آن داستان زنان پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، خوب این یک نوع بها دادن به زنان هست.

باز می‌بینیم که {وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ} اینجا تصریح می‌کند {لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ} که ولایت پیامبر را میرساند بر مؤمن و مؤمنة.

و اگر ما آیاتی هم داشته باشیم مثل آیه‌ی 34 سوره‌ی نسا: {الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ} که خوب محل بحث فراوانی هست و جای بحث هم هست، اما در ادامه می‌فرماید: {بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ} این فضل‌الله به نظر می‌رسد در بسیاری از آیات قرآن که این ترکیب به کار رفته به معنای اختلافات طبیعی تکوینی باشد که خوب اصلا جنس زن با جنس مرد تفاوت دارد، در زن عاطفه قوی است؛ به خاطر فرزندداری، در مرد مدیریت قوی است، {بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ} نه که مثلا خداوند -خدایی نکرده- تبعیض نژادی قرار داده باشد، تبعیض جنسیتی قرار داده باشد، و مرد را بر زن برتری داده باشد، به خصوص با کلمه‌ی {بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ} که خوب این مبهم هست نشان میدهد که به هر حال استعدادها متفاوت است که همین زن با این استعداد متفاوتش می‌تواند کارامدی‌هایی داشته باشد که مرد ندارد، و خوب نکته‌ی دوم {وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ} یعنی مدیریت نفقه، مدیریت خرج با مرد است، تا هم اکنون هم باز مدیریت خرج با مرد است که باز این یک لطفی هست که اسلام به زنان کرده، بعد ادامه دارد اما {فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ} که خوب باز این لسان، لسان مدح دارد.

ما در سوره‌ی توبه شاهد یک دوگانه‌ای هستیم بین زنان و مردان هم در جبهه‌ی خیر هم در جبهه‌ی شر که با توجه به تاثیرگذاری زنان باز خداوند از آن‌ها یاد می‌کند، در قسمت مردان آیه‌ی 72 سوره‌ی توبه می‌فرماید: {وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ} و در ادامه می‌فرماید {وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَکْبَرُ} این مسایل مسایل مادی است، اما یک گوشه چشمی از خداوند، یک رضوانی حتی کوچکی از خداوند بهتر از همه‌ی اینها است که در آیه‌ی قبل یعنی آیه‌ی 71 می‌فرماید: {وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ ۚ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ} باز لسان، لسان تشویق است {أُولَٰئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ} در مقابل ما در آیه‌ی 67 همین سوره دو تا آیه داریم که تناظر دارد با این آیه‌ی 71 و 72  {الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ ۚ یَأْمُرُونَ بِالْمُنکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ} ادامه دارد، و بعد در مقابل آن وعده این را می‌فرماید: {وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا} که خوب جا دارد ما به نگاه قرآن به زن یک توجه ویژه‌ای داشته باشیم.

  1. معرفی جلد هشتم کتاب طبقات ابن سعد

اما نکته‌ی آخر معرفی کتاب طبقات، طبقات ابن سعد که به بررسی زندگانی پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و صحابه و تابعین و تابعی‌التابعین می‌پردازد و گزارش‌هایش هم مسند هست، یک جلد از هشت جلد خودش را اختصاص میدهد به زنان، یعنی این هشت جلد یک جلدش پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، شش جلدش صحابه و تابعین و تابعی‌التابعین، یک جلدش زنان است که عمدتا هم به زنان صحابی می‌پردازد، با حضرت خدیجه هم شروع میشود، از شماره‌ی 4096 شروع می‌شود تا 4725، حدود 630 زن را نام می‌برد، یعنی 629 زن را نام می‌برد که منبع خوبی است برای مطالعات زنان در عصر پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، و شرح حالشان را میگوید، گزارش‌هایی از آن‌ها نقل می‌کند، فضایلشان را می‌گوید، اما در یک جا بابی را باز می‌کند با این عنوان " تَسْمِیَةُ النِّسَاءِ الْمُسْلِمَاتِ الْمُبَایِعَاتِ مِنْ قُرَیْشٍ وَحُلَفَائِهِمْ وَمَوَالِیهِمْ وَغَرَائِبِ نِسَاءِ الْعَرَبِ"، یعنی زنان بیعت‌کننده، با این اسامی که ما می‌بینیم که از شماره‌ی 1154 شروع میشود تا شماره‌ی 4631، یعنی 477 نفر را به عنوان زنان بیعت‌کننده نام می‌برد، از صفحه‌ی 178 تا صفحه‌ی 337، بعضی‌ها خیال می‌کنند که این زنان بیعت‌کننده همان‌هایی هستند که در سال هشتم بعد از فتح مکه بیعت کردند، اما اگر داخل کتاب را شما نگاه بکنید، می‌بینید نه، یک بیعتی تدریجی است و از اول حضور پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در مدینه این بیعت صورت می‌گرفته، یعنی همچنان که مردان می‌آمدند تک تک گروه گروه بیعت می‌کردند، زنان هم میآمدند، و این قدر مهم بوده که این زنان ثبت شدند، حتی ما به نام کسانی برخورد می‌کنیم که مسلماً در سال هشتم زنده نبودند، مثل فاطمه بنت اسد که سال چهارم از دنیا رفته، و با همین کتاب طبقات ابن سعد ما می‌توانیم به یک نوع بیعت تدریجی زنان با پیامبر (صلّی الله علیه و آله) پی ببریم.

حالا إن‌شاء‌الله من بعد از این صوت کتاب طبقات را به اشتراک میگذارم در گروه، ولی برای هر زن‌پژوهی واجب می‌دانم که این جلد هشت طبقات ابن سعد را یک مروری بکند، خودش منشا ده‌ها مقاله و پایان‌نامه و رساله میشود، اصلا چگونگی بیعت، فرایند بیعت، شکل بیعت، مواد بیعت، تفاوت بیعت زنان و مردان، خوب می‌بینیم اطاعت هست ولی مثلا حرب نیست و همچنین زنان شاخص بیعت‌کننده، چرایی بیعت، اینها مسایلی بسیار بسیار مهمی است که ما می‌توانیم از این کتاب به دست بیاوریم، احیاناً تطبیقی هم بکنیم ببینیم که در روایات شیعه در این باره چی هست.

و این فرایندی که در این کتاب تعبیه شده در هیچ کجای دیگر در طول تاریخ اسلام اتفاق نیفتاده، و حتی تا دوره‌ی معاصر در هیچ جامعه‌ی بشری اتفاق نیفتاده که زنان این گونه مشارکت داشته باشند در بزرگترین فرایند میان امت و امام، در بزرگترین پیمان میان امت و امام، یعنی پیمان بیعت، خوب طبیعتا این پیمان تعهداتی هم ایجاد می‌کرده، من نمی‌خواستم به تفصیل وارد بشوم، فقط خواستم تلنگری بزنم و نشان بدهم که ببینید این دور و بر ما، این کتاب‌های دم دستی ما، چقدر مطالب بکر و دست‌نخورده دارد برای تحقیق که ما بی‌توجه از کنار آنها رد می‌شویم.

خوب عمداً من دوره‌ی پیامبر (صلّی الله علیه و آله) را و قرآن را جدا کردم إن‌شاء‌الله در جلسه‌ی بعدی از نظر زمانی به دوران‌های بعدی می‌پردازیم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

مهدی نورمحمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی