محور اول:
داستان امام رضا(ع)در حمام:
روزی حضرت رضا(ع) به حمام عمومی تشریف بردند. (به این نکته توجه شود که حضرت با وجود آن که می توانستند به حمام خصوصی بروند و یا حمام را برای ایشان قرق کنند، ولی ایشان به چنین عملی راضی نبوده اند و به حمام عمومی رفته اند. ) داخل آن حمام مردی غریب و ناشناس بود که می خواست کسی بدنش را کیسه بکشد. نگاهی به اطراف حمام انداخت و چشمش به امام هشتم علیه السلام افتاد.آنگاه از امام خواست که پشت او را کیسه بکشد. امام علیه السلام باتمام فروتنی کیسه را برداشت و پشت آن مرد را کیسه کشید که در این میان افرادی وارد حمام شده و بر آنحضرت با خطاب یابن رسول اله سلام کردند. آن مرد که متوجه اشتباه خود شده بود بادستپاچگی از امام عذرخواهی کرد ولی امام از او خواست بنشنید تا کارش تمام شود. خود علی بن موسی(ع) علت این که فردی در حمام به اشتباه ازحضرتش طلب خدمت و حضرتش نیز با تواضع حاجات وی را برآورده می کند را با مطایبه، رنگ پوستشان می دانند[1].
از دیگر موارد تواضع حضرت علی بن موسی(ع) می تون به نشستن ایشان در کنار طبقه عادی مردم به جای نشستن در کنار بزرگان مجلس اشاره کرد.
محور دوم:
محور دوم ،غروربرخی به خاطر انتساب به شخصیت های بزرگ است. در این مورد می توان به داستان بزنطی اشاره کرد. او از کسانی بود که به امامت موسی بن جعفر اعتقاد داشت ولی درباره امامت حضرت رضا علیه السلام در حال تردید بود. بزنطی بعدها به امامت حضرت معتقد شد. او دریکی از ملاقاتهایش یک شب کامل در خدمت حضرت بود. پس از نماز جماعت به امامت حضرت وسوال های علمی، به دستور حضرت، غلام منزل رختخواب اختصاصی امام رضا (ع) را برای بزنظی می آورد تا بزنطی در آن استراحت کند. بزنطی می گوید: از دلم گذشت که کسی در دنیامانند من نیست. امام علیه السلام مرکب خود را برایم فرستاد و خدمتش رسیدم پهلویم نشست سپس این همه درباره ام لطف نمود. امام فرمود: احمد! مبادا افتخار کنی بر دوستان خودبه واسطه این کار. صعصعه بن صوحان مریض شد، امیرالمؤمنین علیه السلام به عیادتش رفت،خیلی نسبت به او لطف نمود. دست مبارک بر پیشانی اش گذاشت. وقتی می خواست حرکت کند فرمود:صعصعه مبادا بر دوستان خود به واسطة این کار من افتخار کنی – فانی انمافعلت جمیع ذلک لانه کان تکلیفا لی – من این کارها راکه انجام دادم از این جهت است که وظیفه خود می دانم.
ب) تحمل مخالف
یکی دیگر از سیره های حضرت رضا(ع) که در این زمانه به شدت مورد نیاز ماست، تحمل مخالف است. مواردمتعدد مناظره امام با اصناف مختلف که حضرت در کمال صبر و متانت جواب آنها را می داد، بهترین گواه بر این سیره حضرت است. از این سیره حضرت چند درس خوب می توان گرفت:
درس اول: مستمع خوب بودن
حضرت آن چنان مستمع خوبی بود، که گویا حرف حریف را پذیرفته و تسلیم شده است. اما پس از آن که حریف از فرصت داده شده، کمال بهره را می برد، حضرت با متانت و آرامش، بدون استفادها ز مکر و فریب، هیاهو و شانتاژ، قدرت و امکانات به صورتی کاملا علمی جواب را ارایه می فرمودند.
درس دوم: فکر دربرابر فکر
امام رضا(ع) هیچگاه از امکاناتی که ولیعهدی در اختیار ایشان می گذاشت، در راستای غلبه بر حریفان سود نبرد. در جبهه فکری و فرهنگی، حضرت با فکر واندیشه به مبارزه آنان می رفت. این سیره جدشان امیرمومنان (ع) بود که با خوارج نیز از در منطق و فکر وارد شدند مگرزمانی که خوارج به جان، مال، آبرو و ناموس مردم متعرض شدند.
درس سوم: تحمل وهم زیستی با مخالف
امروزه یکی ازنیازهای اصلی جوامع به ویژه جوامع مسلمان هم زیستی مسالمت آمیز است. هم نسبت به جوامع دیگر مسلمانان وهم نسبت به مردمان درون همان جامعه، این نیاز احساس می شود. در روایت زیبایی معمّر بن خلاّد می گوید: «قلت لابی الحسن الرضا علیه السلام، ادعو لوالدی اذا کانا لایعرفان الحق قال: ادع لهما وتصدق عنهما و ان کانا حیین لایعرفان الحق فدارِهُما فان رسول الله قال: ان الله بعثنی بالرحمة لابالعقوق».
به امام رضا علیه السلام گفتم: برای پدر و مادرم دعا کنم با اینکه اینها حق را نشناختند (منظور راوی آن است که پدر و مادرم با من هم مذهب نیستند.) امام فرمود: به آنها دعا کن و صدقه برای آنها بده و اگر در قید دنیا هستند و حق را نمی شناسند، با آنها مدارا کن. زیرا رسول خدا(ص) فرمود: خداوند مرا با رحمت مبعوث نمود نه با درشتی و نامهربانی.
شاید کسی تصورکند که آنان چون والدین او بودند ،حضرت چنین دستوری داده است ولی از عبارت پایانی حضرت چنین پیداست که دلیل این توصیه حضرت آن است که اسلام واقعی، دین رحمت است. این رحمت حتی شامل مخالفان نیز می گردد.
[1] . غزالی، ابوحامد،احیاء علوم الدین، ج3، ص112؛ با کمی تغییر در جزئیات: صفدی، صلاح الدین خلیل بنایبک، الوافی بالوفیات، ص251-252.