بر فراز تاریخ/فوق التاریخ

مهدی نورمحمدی
دوست من سلام ... من مهدی نورمحمدی هستم... دانش آموخته دکتری تاریخ تشیع اثناعشری هستم. وبلاگ پیش رو ، بهانه ای برای گفتگو، شناخت، درک و احترام متقابل است... اختلافاتمان هر چه که باشد ، نمی تواند و نباید ما را از هم دور کند. ما می توانیم با صمیمیت ، تبسم و گشاده رویی از اختلافاتمان سخن بگوییم و از آن یک خاطره شیرین بسازیم... به امید دیدار.

مرحبا یا صدیقی... معکم مهدی نورمحمدی.... أنا خریج دکتوراه فی تاریخ الشیعة الإثنا عشریة. المدونة القادمة هی ذریعة للحوار والتعارف والتفاهم والاحترام المتقابل. مهما کانت اختلافاتنا ، فإنها لا تستطیع ولا ینبغی أن تفصل بیننا. یمکننا التحدث عن خلافاتنا بصدق وابتسام واذرع مفتوحه وإخراج ذکرى حلوة منها. إلی اللقاء.

جلسه‌ی 12 هست و جلسه‌ی دوم «رویکرد علمی»، در این زمینه من مطالعات فراوانی داشتم، مقالات مختلفی را خواندم، مقالاتی که نقش زنان را در مقطعی از تاریخ، در علم حدیث، احیانا علم فقه یا علم -مثلا- تاریخ‌نگاری بررسی می‌کردند، و خوب اگر من بخواهم مثل دوستانمان گزارش این مقالات را بدهم کارمان کار تکراری می‌شود و حالت کلیشه در آن ایجاد می‌شود، از این رو من در نظر گرفتم که یک سری مطالب و نکات تحلیلی و حقایق و واقعیت‌ها را ذیل چند نکته خدمتتان عرض بکنم، ضمن اینکه هم از توجیه‌گری، هم از سوگیری و هم از برخی از گرایش‌ها -مثل گرایش‌های فمینیستی- دوری بکنم.

نکاتی در چرایی و چگونگی سهم اندک زنان در علم در طول تاریخ

خوب الآن می‌پردازیم به این نکاتی که می‌خواهیم عرض بکنیم و منتظر نظرات دوستان هستم و معتقدم برخی از این نکات می‌تواند در پیشبرد علم -به خصوص علم زنان- موثر باشد:

1- فعالیت زنان در علوم اسلامی، به خصوص در علم حدیث:

اولین نکته این که برای این که بحثمان روشن باشد ما علم را تقسیم می‌کنیم به: علوم اسلامی و علوم غیر اسلامی.

طبق مبنایی که قبلا داشتیم منظورمان از علوم اسلامی مشخصا علم‌هایی که مرتبط با متن دین و متن منابع دینی است، مثل: علم تفسیر، علوم قرآن و همین‌طور علم حدیث، علم کلام و علوم دیگر.

 ومنظورمان از علوم غیر اسلامی غیر این‌ها است، مثل علوم ادبی، طب، نجوم، غنا، نقاشی، مجسمه‌سازی، هیئت و علوم دیگر.

در علوم اسلامی ما می‌بینیم که زنان در شاخه‌هایی از علوم شاخص شدند، مثل مثلا علم حدیث، نقل از محدثان، حالا در حدیث‌های مختلفی این زنان شاخص شدند، در مثلا برخی از زنان را می‌بینم که توجه می‌کنند که آیا در حدیث غدیر حضور دارند یا نه؟ نقش زنان در انتشار حدیث غدیر، یا مثلا درباره‌ی حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) و حدیث‌هایی که از او نقل شده، از پدرشان نقل کرده یا احیانا از کسان دیگری مثل شوهرشان نقل کرده، این‌ها را به آن توجه می‌کنند، یا در عرصه‌های دیگر به شخصیت‌هایی مثل عایشه دقت می‌کنند که احادیث فراوانی از او نقل شده، و حتی نقل می‌کنند که به مقام فتوا و فقاهت هم رسیده، و فتواهای خاصی درباره او نقل می‌کنند، مثل فتوای مشهور رضاع کبیر، رضاعی که موجب حرمت سببی می‌شود رضاعی که تا دو سالگی با شرایط از پستان مرضعه شیر خورده بشود، اما گفته می‌شود که عایشه معتقد بود که این گونه رضاع می‌تواند در کبیرها هم باشد، در مردان بزرگ هم باشد، به همین سبب مثلا اگر خواهرزاده‌ی کسی از او بچه‌دار می‌شد، می‌فرستاد که کاسه‌ای شیر -حالا یا چند کاسه- به مردان بدهند که این مردان -به اصطلاح- با آن نوه‌ی خواهرش برادر بشوند، و به تبع عایشه هم خاله‌ی آن‌ها بشود و محرم بشود، بحث مفصلی هست، به هر حال بحث فقاهت است که فتوا دارد. در برخی از زنان دیگر هم ما بحث داریم که فتوا دارد. در همین علوم خوب ما یک تفکیکی می‌کنیم بین علوم اسلامی و علوم غیر اسلامی می‌بینیم که زنان عموما در علوم اسلامی فعالیت داشتند و این هم بیشتر در علم حدیث بوده، حالا ممکن است تک و توکی در فقه و تفسیر و این‌ها هم پیدا بکنید، این نکته‌ی اول.

2- رشد زنان در علم در دوره‌ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و دورهای ملحق به این دوره [در نیمه قرن اول هجری]:

نکته‌ی دوم که نکته‌ی تاریخی بسیار بسیار مهمی است، این است که علم آموزی زنان و ورود زنان در علم در هیچ دوره‌ای پیش از دوره‌ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و ملحق به دوره‌ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) یعنی دوره‌های بعد که باز نقل روایات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بوده ما هیچ دوره‌ای به اندازه‌ی این دوره نشاط و فعالیت زنان را شاهد نیستیم که نهایتا می‌رسد تا اوایل نیمه‌ی دوم قرن اول و دیگر از آن ور به بعد ما این پیوستگی را نمی‌بینیم و رکود را می‌بینیم.

از طرف دیگر غیر از یک دوره‌ی خاص که همان نیمه‌ی دوم قرن اول به بعد هست ما با یک علوم غیر اسلامی در میان زنان مثل غنا روبرو می‌شویم که خوب خود آن یک علم است، موسیقی یک علم است، غنا یک علم است، و اجازه بدهید که بررسی این علم را ما در بحث «رویکرد اجتماعی» داشته باشیم، آن‌جا بیشتر به کار می‌آید.

خوب حالا در دوره‌های بعدی ما نمونه‌های کمتری می‌بینیم، و این نمونه‌ها در حدی هست که مثلا پژوهشگر یکی دو نمونه می‌بیند و قصد تعمیم دارد، یک مثال پیدا می‌کند که یک زنی مثلا در قرن سوم فقه می‌آموخته یا مدرسه می‌رفته یا پدرش استادش بوده، این‌ها را می‌خواهد تعمیم بدهد، بحث تعمیم در این گونه مقالات -در این‌گونه مطالب- یکی از مغالطات است که باید به آن توجه کنیم، شما یک مورد دو مورد جزیی پیدا می‌کنی و بعد حکم کل بر آن می‌کنی، می‌گویی زنان در این دوره چنین می‌کنند، کتابی هست «تاریخ تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری» آقای آدام متز نوشته، آن از این تعمیم‌های به خطا زیاد دارد که یک مورد دو مورد می‌بیند از یک شهری، از یک منطقه‌ای، از قم، از بغداد، و حکم کلی بر این بار می‌کند.

بنابراین در بحث علوم اسلامی و غیراسلامی ما یک نگاه برونی هم داریم، و آن نگاه تحلیلی است:

  • چرا در یک علم زنان رشد کردند؟
  • چرا در یک زمان رشد کردند؟
  • عوامل چه بود؟
  • و چرا در زمان‌های دیگر رشد نکردند؟

این‌ها جای تحلیل دارد.

3- بحث سطور سفید: نبودن یا کم بودن گزارش علمی درباره‌ی زنان، از باب عدم وجود، نه عدم گزارش:

همین جا من به مطلب بعد می‌رسم و آن بحث «سطور سفید» است، تا حالا مطالعات ما «سطور سیاه» بوده؛ یعنی متن‌ها را می‌دیدیم و روی آن‌ها قضاوت می‌کردیم، مثل مثلا طبقات ابن سعد جلد هشتم یا بلاغات النساء ابن طیفور بغدادی که سهم زنان را در شعر و ادب و این‌ها بررسی کرده، اما لازم هست که ما از شیوه‌ی «سطور سفید» یعنی عدمیات هم استفاده کنیم، این عدمیات همچنان که در جای خود توضیح دادم دو گونه است:

  • یک وقت عدم وجود، اصلا چیزی نبوده که گزارش بشود.
  • و یک وقت عدم گزارش؛ یعنی مطالبی بوده، ولی گزارش نشده.

حالا این که ما درباره‌ی زنان گزارش علمی نداریم یا کم داریم از باب عدم وجود یا عدم گزارش؟

به نظر می‌رسد بیشتر آن‌ها از باب عدم وجود؛ یعنی نبوده اصلا، زنان اصلا در مثلا علوم مختلف کارآمدی نداشتند، در قله نبودند، در دامنه‌ها به صورت فراوان نبودند، حالا ما چه چیزها گزارش بدهیم، بله یکی دو تا گزارش ممکن است داده بشود، و این فرضیه که تاریخ را مردان نوشتند و بنابراین به زنان توجه نکردند، فرضیه‌ی باطلی است؛ چرا که می‌بینیم همین مردان طبقات ابن سعد را می‌نویسد، مگر ابن سعد خانم است! او هم آقا است، خوب توجه دارد [که] یک جلد اختصاص می‌دهد به زنان، یا بلاغات النساء ابن طیفور، یا در لابلای کتاب‌هایی مثل تاریخ بغداد تاریخ دمشق ما یک تک گزاره‌هایی داریم، یا در تاریخ اهل بیت (علیهم السلام) ما گزاره‌های فراوانی برای حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) داریم، یا در بحث حدیث محدثات شیعه ما افراد فراوانی را داریم که به عنوان محدث معرفی شدند، خوب پس انگیزه‌ای برای مخفی نگاه داشتن فضائل زنان در علم نبوده که باز این‌جا ما شعار بدهیم که تاریخ مردانه نوشته شده، یعنی چیست؟ یعنی این که هر چه گزارش بوده مردان پاک کردند، ننوشتند، پس این همه گزارش که وجود دارد چیست؟ و در این‌جا ما باید این سوال را بکنیم که چرا واقعا ما داده نداریم؟ داده‌های بسیار بسیار اندکی داریم.

4- کمبود زنان در قله‌های علم [چه علوم اسلامی، چه غیر اسلامی]:

نکته‌ی دیگر این که این مخصوص حوزه‌ی اسلامی نیست، در حوزه‌های غیر اسلامی هم واقعا ما زنان را در قله‌های علم کمتر می‌بینیم، در دامنه‌ها هم کمتر می‌بینیم، حالا شما فرض کن مثلا ایران آن زمان را، ایران قبل از اسلام را، روم مقارن با اسلام را و همین‌طور حتی چین و ژاپن -و حالا ژاپن بوده یا نه- یا کشورهای دیگر یا حتی اروپا، اروپا را ببینید که تا چند قرن مثلا زنان در علم دخالتی ندارند و حتی در قرون ملحق به معاصر -یعنی چند قرن قبل از معاصر- هم ما باز می‌بینیم با این که رنسانس شده، اما فعالیت‌های زنان چندان نیست، حتی در دوره‌ی کنونی هم سهم زنان در علم مثل سهم مردان نیست، هم در علم، هم در تکنولوژی، هم در حتی سمت‌های علمی، هم در درجات علمی مثل مثلا پروفسور، استاد، استاد ممتاز، دانشیار و این‌ها.

باز هم این‌جا پژوهش‌هایی شده، خود غربی‌ها به این مساله توجه کردند، و الآن مثلا افتخار می‌کنند، می‌گویند که پنج‌تا کشور که نسبت علم در زنان از نسبت علم در مردان بیشتر است، مثلا دانمارک، لیتوانی، پرتغال، کاندا و از این کشورها، یعنی چیست؟ یعنی این که مثلا دویست‌تا کشور دیگر این طور نیست، باز نسبت زنان کمتر از نسبت مردان است، حالا این جای بررسی دارد، در لایه‌های مختلف، لایه‌های زیرین، لایه‌های میانی و لایه‌های علیایی، قله‌ها، مثلا دانشمندان 2%، دانشمندان پر استناد، این‌ها چه مقدارشان زن است وچه مقدارشان مرد؟

5- استفاده از جامعه‌شناسی علم برای تحلیل کمبود زنان در عرصه‌ی علم:

نکته‌ی دیگر این که اگر ما بخواهیم بررسی تحلیلی بکنیم روی این دلایل و علل از نظر تبارشناسی با چه علمی سروکار داریم؟

علوم مختلف می‌توانند در این مقطع وارد بشوند، ولی آن علم اصلی که در این زمینه‌ها دغدغه دارد، این جامعه‌شناسی است که یک زیر شاخه‌ای برای خودش درست کرده «علم و جنسیت» یا به تعبیر دیگر «جامعه‌شناسی علم» و زیرمجموعه‌ی جامعه‌شناسی علم «علم و جنسیت» است، خوب جامعه‌شناسی علم مثلا بیان می‌کند [که] علم در چه مناطقی رشد می‌کند؟ در چه انسان‌های رشد بیشتر دارد؟ انسان‌های هوشمند در کدام مناطق هستند؟ یک بحث هم دارد، بحث «علم و جنسیت» که آیا علم به جنسیت ربط دارد یا نه؟ اگر ربط دارد چگونه ربط دارد؟ به روانشناسی جنسیت ربط دارد؟ به فیزیولوژی جنسیت ربط دارد؟ به مدیریت جنسیت ربط دارد؟ به ذات زن ربط دارد؟ [به] ذات مرد ربط دارد؟ یا این که علل بیرونی هست؟ مثلا تبعیض، یک وقت می‌گوییم در ذات زنان، مثلا روانشناسی زنان این گونه است، یک وقت می‌گوییم نه از بیرون تبعیض می‌شود، منصفانه همه چیز را ما نمی‌توانیم به تبعیض نسبت بدهیم، و برخی از چیزها حالا یا عرضی ذاتی شده است یا واقعا ذاتی است، این‌ها را ما باید دقت کنیم، و پژوهش‌های «علم و جنسیت» -اگر کسی زبان بداند- در زبان‌های دیگر فراوان است، در ایران من برخورد کردم به یک محققی که در این زمینه دارد فراوان کار می‌کند با شاگردهایش، آقای حیدر جانعلیزاده چوب بستی «جنسیت و علم؛ بررسی پژوهش ها در ایران و جهان»[1]، حالا ان‌شاء‌الله این را من برایتان در ادامه می‌گذارم، دقت بکنید حالا ببینید که چه پیشینه‌ای این گونه مطالعات در جهان دارد؟ چه کسانی وارد این مقوله شدند که در رابطه با علم و جنسیت بحث کنند؟

و باز در همین راستا ما یک اصطلاحی داریم «شکاف جنسیتی»؛ یعنی بین مرد و زن در درآمد، در آزادی، در دسترسی و در نوآوری و علم شکاف وجود دارد، مثلا بعضی وقت‌ها یک علم را که بررسی می‌کنیم، می‌بینیم 10% آن مال زنان است و 90% آن مال مردان است.

خوب پس ببینید ما اگر بخواهیم به عقب برگردیم و دوران‌های قبل را بررسی کنیم -دوران حضور را بررسی کنیم- از این گونه مقولات هم می‌توانیم استفاده کنیم، از این گونه داده‌ها هم می‌توانیم استفاده کنیم.

بعضی‌ها قایل هستند که علم مردانه است، این موارد نقض فراوان دارد، و ما باید بتوانیم موارد نقض این را هرچه فراوان‌تر بشماریم، حتی ممکن است یک کسی بگوید علم در اسلام مردانه است، باز این هم موارد نقض فراوانی دارد، همچنان که دیدیم در دوران پیامبر (صلی الله علیه و آله)، خود قرآن و دوران صدر اسلام می‌بینیم که زنان فراوانی وارد علم شدند، ببینید این که می‌گوییم فراوان، این یعنی خودشان زیاد بودند، نه که در نسبت با زنان هم فراوان بودند. این هم یک بحث است.

6- چگونگی بررسی تاریخ علمی یک زن [شاخص‌ها]:

بحث دیگر این که حالا ما بخواهیم زن را در تاریخ نسبت به علم بررسی کنیم، در تاریخ اسلامی مثلا، چه شاخص‌هایی دارد؟

خوب اولین شاخص این است که خودش را در نظر بگیریم، ببینیم در چه جایگاه علمی حضور دارد؟ مثلا آیا متوسط است، عالیه؟ مثلا حالا در دوره‌ی معاصر ما "بانو امین" را در نظر بگیریم که خوب در علوم مختلف تفسیر، حدیث، فقه در چه مرحله‌ای قرار دارد؟ آیا قابل رقابت با مجتهدان درجه اول مرد یا نه؟ بعد ببینیم که چه آثاری دارد؟ بعد از آن چه اساتیدی داشته؟ پیش چه کسانی تلمذ کرده؟ پس از آن چه شاگردانی دارد؟ و از کجاها تاثیر پذیرفته؟ و بر کجاها تاثیر گذاشته؟

یک زنی را اگر خواستید بررسی کنید از نظر علمی، و نقش او در علم، و جایگاه او در علم، این گونه بررسی کنید، وقتی این گونه ما بررسی می‌کنیم در زمان‌های مختلف پیوستگی‌های کمتری می‌بینیم، مثلا در میان مردان ما می‌توانیم مردان محدث طبقه‌های آن‌ها را بگوییم، طبقه اول، طبقه دوم، طبقه‌ی سی‌ام تا به طبقه‌ی خودمان برسیم، ولی در میان زنان ما نمی‌توانیم طبقات زیادی برایشان بشمریم، شاید سه چهار طبقه که بشماریم تمام می‌شود، بله شما می‌فرمایید که مثلا درباره‌ی حدیث غدیر ما پنج شیش طبقه از زن داریم، اما خوب آیا این‌ها موردی بوده یا این که واقعا به صورت گسترده و عریض در جامعه حضور داشتند؟

7- لزوم تحلیل در برابر داده‌ها:

نکته‌ی دیگر آن جاهایی که علم یافت می‌شود ما باز تحلیل کنیم، مثلا حتی در یک نوع علم، مثلا مثل محدثات، حالا محدثات شیعه، محدثات اهل سنت، خوب این اولا ببینیم که در چه منطقه‌ای بوده، در چه زمانی بوده، در چه دولتی بوده، در چه خانواده‌ای بوده، عوامل موثر بر گسترش یک علم در یک دوره‌ی ویژه را ما بتوانیم بررسی بکنیم، و بعد نگاه بکنیم که چرا در دوره‌های دیگر نبوده.

8- بررسی عوامل موفقیت زنان در علم در دوره‌ی معاصر، و مقایسه دوره‌ی معاصر با دوره‌های قبلی بر اساس آن عوامل:

و از همین‌جا برسیم به مطلب بعد که خیلی از مطالب با مقایسه روشن می‌شود و پدیدار می‌شود، مثلا ما بیاییم دوره‌ی معاصر که زن‌ها 20%، 30% یا به هر حال 40% بعضی وقت‌ها در علم دارند رشد می‌کنند و تاثیرگذارند، این دوره را بررسی کنیم، علل این دوره را بررسی کنید، چرایی را، مثلا سیاست‌های تشویق بوده، نهادسازی شده، مدرسه سازی شده، آن دیدگاه قبلی برطرف شده، جامعه‌ی سنتی ما دیگر مقاومت نمی‌کند، علم ارزش شده، علم اقتصاد شده؛ یعنی علم در اقتصاد موثر است؛ کسی که علم داشته باشد می‌تواند درآمد داشته باشد، می‌تواند شغل داشته باشد، خوب سابقا این طور نبود به این صورت گسترده، مثلا یک خانومی فوقش درآمد داشت از این مکتب‌خانه‌ها بود که خوب چیزی هم نمی‌دادند، حالا من خودم از زمان قاجار نیستم، همین زمان‌های متاخرم، ولی مکتب‌خانه‌ها یادم هست، ما می‌رفتیم قرآن می‌خواندیم، مکتب‌خانه الآن مرد بود، ‌استادمان، و حالا سر ماه مثلا یک قندی می‌بردیم، چیز زیادی نصیب استاد نمی‌شد، استاد هم صحبتی نمی‌کرد، ولی خوب الآن ما برایشان طلب آمرزش می‌کنیم.

عوامل موفقیت زنان در علم در دوره‌ی معاصر، بررسی بشود و یک عقب گردی بکنیم ببینیم این عوامل در چه زمان‌هایی چه مقدار وجود داشته و چه مقدار وجود نداشته؟ و عوامل پیشرانی که الآن هست چه نوع عواملی؟ به خصوص ما می‌توانیم یک مقایسه‌ای بین مقطع انقلاب و قبل از انقلاب داشته باشیم، خوب زنان در علم بعد از انقلاب نسبت به تعداد و کیفیت و کمیت خیلی رشد کردند، ببینیم در گونه‌های مختلف، در علوم مختلف، و در درجات مختلف، علتش را ببینیم، علت‌یابی بکنیم، و بعد این علت را وارد تاریخ بکنیم، و بگوییم این عوامل چه درصدیش در تاریخ وجود داشته در دوران‌های مختلف، و چه درصدیش وجود نداشته.

9- نقش فرهنگ‌ها و خرده‌فرهنگ‌ها در رابطه با علم آموزی زنان:

نکته‌ی دیگر بحث نقش فرهنگ‌ها و خرده‌فرهنگ‌ها است که فرهنگ‌های مختلف در نقاط مختلف جهان چگونه بوده یا فرهنگ‌ها در طول زمان چگونه بوده، مثلا گفتمان رایج در صدر اسلام در رابطه با علم آموزی زنان چی بوده؟ استقبال می‌کردند؟ استقبال نمی‌کردند؟ مثلا من یک مثال می‌زنم که روشن بشود، مثلا هیچ گاه ما نمی‌بینیم در قرون اولیه از یک قاضی زن استقبال بکنند یا نام کسی به عنوان قاضی مطلق وجود داشته باشد، خوب اما درباره‌ی کل علم آیا اینگونه است، یا قاضی چون منصب و قضاوت و شرایط خاص دارد این طور است، حالا اصلا حالا قاضی ما نداریم آیا به قول بعضی از بزرگان قاضی پرور زن داریم یا نداریم؟ یعنی زنی به این مقدار از رشد رسیده یا نرسیده؟ این که بگوییم زنان مشغول بودند و تبعل داشتند و شوهرداری می‌کردند و بچه‌داری می‌کردند و وقت خالی نداشتند، نه، این‌ها همه دلایل کافی نیست، ممکن است جز العله باشد، اما کل العله یا آن علت اصلی -که مثل چکش کوبیده که روی میخ و تاثیرگذار است- نیست، این‌ها نیست، می‌توانید حالا از مسایل دیگر، از علوم دیگر، هم کمک بگیرید، مثلا از روانشناسی کمک بگیریم که آیا روان زن این گونه است که ترجیح می‌دهد که به علوم دردسر سازی هستند، علومی که نیاز جامعه است یا حتی علومی که نیاز زنان است، نپردازد، حالا حتی در پزشکی ما چه مقدار قابله داریم، چه مقدار پزشک زنان داریم در طول تاریخ، نگاه کنیم ببینیم که آیا زنان هم در این دو سه قرن که ما می‌رویم پیش مردان می‌رفتند، و چرا تشویق به علم پزشکی در آن حدی که حالا در آن زمان وجود داشته نبوده، حالا شاید بگویید که در آن زمان پزشکی مستلزم تماس محرم و نامحرم نبوده، ببینید این‌ها همه را ما داریم با سطور سفید بررسی می‌کنیم، یا مثلا اصلا خود جسم زن و مرد، مثلا مغز زن و مرد، بعضی‌ها می‌گویند که این که دختر زود بالغ می‌شود به خاطر این که مغزش زود رشد می‌کند، عقلش زود رشد می‌کند، پسر دیرتر رشد می‌کند، خوب این زود رشد کردن تا حوالی مثلا 20-25 هست، از آن به بعد یک کم توقف می‌کند، یک کم رشدش اندک می‌شود، مرد زود رشد می‌کند، این‌ها همه الآن در دنیای غرب دغدغه است، و به صورت علمی دارد بحث می‌شود، بحث «شکاف جنسیتی»، بحث «علم و جنسیت»، این‌ها مقالات فراوانی هم دارد، اگر کسی بخواهد کار کند، و توصیه می‌کنم که اگر کسی می‌خواهد کار کند از این علوم کمکی هم استفاده بکند، اول ببیند تبار این مساله چه تباری هست، و سپس از علوم دیگر هم استفاده بکند، و از تاریخ هم استفاده بکند، مثلا همین که گفتم چرا در صدر اسلام زنان این قدر رشد علمی داشتند؟ زنان مرتبط با اهل بیت (علیه السلام) چه مقدار رشد علمی داشتند؟ و نسبتشان با زنان غیر مرتبط چگونه بوده؟ خود اهل بیت (علیه السلام) چه مقدار سمت استادی بر این زنان خانواده‌ی خودشان داشتند؟

حالا یک بحث اجتماعی هست ولی همین‌جا هم اشاره بکنیم، در میان مادران ائمه (علیه السلام) یا در میان قشرهای مختلف دیگر کنیزان چه مقدار تاثیر در علم داشتند؟ در بحث سیاسی دیدیم که بزرگترین شخصیت سیاسی دوره‌ی عباسی یک کنیز است، کنیز بوده سابقا، خانم خیزران، خیزران کنیز بوده، زبیده آزاد بوده، ولی خیزران خیلی بالاتر از زبیده بوده، یا نگاه کردیم دیدیم که اروا در اسماعیلیه به مقام سلطنت می‌رسد، در آل‌بویه و این‌ها هم زنانی از این گونه داریم، خوب این‌ها چه عواملی باعث چنین پدیده‌ای می‌شده؟ این‌ها را باید بررسی کرد، و ما خرده‌فرهنگ‌ها -حالا یک وقت یک فرهنگی داریم، ما مثلا فرهنگ ایرانی، یک وقت یک خرده‌فرهنگی داریم، مثلا فرهنگ اقوام: فرهنگ لری، فرهنگ کردی، فرهنگ عربی- مثلا در مسایل زنان و همین‌طور علم‌آموزی زنان خیلی با این خرده‌فرهنگ‌ها ما مواجه هستیم، الآن ما مواجه با کشوری هستیم که عده‌ای بر آن حکومت می‌کنند با عنوان طالبان و این‌ها قائل به تحصیل زن نیستند تا مدارج بالا، مثلا می‌گویند زن تا ششم بخواند، و خوب می‌بینید که چه مشکلاتی دارند، و متاسفانه این نظر خود را به اسلام نسبت می‌دهند، می‌گویند که اسلام چنین نظری دارد، و خوب این مشکلات هم باقی است، و زنان هم احساس ظلم می‌کنند، و زنان کشورهای دیگر هم برای این زنان دل می‌سوزانند.

پس نکته‌ای که هست این است که نقش کمتر زنان در عرصه‌ی علم در طول تاریخ تا دوره حاضر این مسلم است، واقعیتی مسلم است، مخصوص به یک منطقه، به یک دین، به یک مذهب و به یک گرایش و جریان هم نبود، در دوران اسلامی تنها استثنایی را که ما می‌بینیم دوره‌ی صدر اسلام است، تحت تعالیم قرآن و تحت تعالیم سیره‌ی نبوی و نگاه اسلام به زن، شاید این دوره کلا نیم قرن هم طول نکشید، برای این که ما بفهمیم که چرا زنان در دوره‌های دیگر رشد نکردند، از باب وجود بیاییم ببینیم که چرا در این دوره رشد کردند، این خودش یک رساله‌ی قشنگی می‌شود: «عوامل رشد علمی زنان در دوره‌ی صدر اسلام»، حالا یک وقت گزارش می‌دهیم، گزارش هست، مثل همان که گفتم[2]: «علم‌آموزی زن از دیدگاه اسلام» آقای داوود الهامی، «جایگاه علمی زنان در تاریخ نگاری اسلامی» آقای دکتر حسین عزیزی، «موقعیت و نقش زنان مسلمان در علم»[3] که حالا آن یک بحث تحلیلی مقایسه‌ی تاریخی ایران و غرب باز دکتر حیدر جانعلیزاده، خوب این‌ها را ما بررسی کنیم -سوای از کلیشه‌ها- دنبال علت برویم، تحلیل بکنیم، علت‌یابی بکنیم؛ چون این تحلیل‌ها، تحلیل‌های ترسیمی بعد از واقعه هست، و ببینیم علت مشترکی می‌یابیم که بیایم این‌ها را هم به دوره‌ی معاصر سرایت بدهیم یا نه ما چنین علتی نمی‌یابیم، یا مثلا بیایم در میان زنان اهل بیت (علیهم السلام) بررسی بکنیم که چرا حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) در آن قله‌ی دست نیافتنی از علم قرار دارد که دیگران فاصله‌ی فراوانی با او دارند، مثلا نقش پدرش چی بوده؟ نقش شوهرش چی بوده؟ و اگر هم کسی قایل به ارتباطات ماورایی باشد نقش این ارتباطات ماورایی چگونه بوده؟ که خوب دیگر طبیعتا قابل الگوگیری نیست، و باز می‌رسیم به دخترشان حضرت زینب (سلام الله علیها) که درباره‌ی او این سخن رایج که "عالمة غیر معلمة"؛ یعنی عالم است و تعلیم داده نشده؛ یعنی در زمان کنونی کسی را نمی‌بینیم که استادش باشد، گرچه مسلما می‌دانیم که از پدر و مادر خودش تعلیم گرفته، خوب این چه ویژگی داشته؟ چه جایگاهی داشته؟ چگونه علم آموخته؟ چرا با زنان بعد از او فاصله‌ی فراوانی با او دارند؟ یا مثلا در میان زنان اهل سنت ما دقت بکنیم ببینیم که مثلا یک خانمی مثل عایشه چرا این قدر نفوذ دارد؟ این قدر تاثیرگذارد؟ این قدر حدیث نقل می‌کند؟ زن پیغمبر (صلی الله علیه و آله) با این که زنان دیگر به خصوص ام‌سلمه در این سطح نفوذ و کثرت حدیث را ندارد، آیا مربوط به ویژگی‌های زنانه‌ی این دو هست، به عنوان دو زن، یا مثلا امکانات و ظرفیت‌های دیگری مطرح بوده، و نقش‌های دیگر را هم که عرض کردم در دوره‌های مختلف و در مکان‌های مختلف، من با دوستانمان که در مناطق دیگر تسلط داشتند، مثل دوستمان آقای دکتر مطهری خوب عرض کردم با توجه به این که آندلس اروپا هست، اروپایی آن زمان، آیا باز ما زنان فراوانی که تاثیرگذار باشند در عرصه‌ی علم می‌یابیم یا نمی‌یابیم؟ ایشان فعلا فرمایش عدم وجدان داشت که من چیزی ندیدم.

خوب از دوستان می‌خواهیم که به ما کمک کنند چه در متن‌ها و کلیشه‌ها و چه در تحلیل‌ها، و به نظرم این مطالب برون‌متنی که عرض کردم بحث‌هایی مثل: تحلیل‌ها، چرایی‌ها، چگونگی‌ها، تفاوت مناطق، نسبت سنجی‌های زمانی، نسبت سنجی‌های مکانی و همین طور نهاد‌سازی‌ها، تشویق‌ها و حتی گفتند بحث اقتصاد، گره خوردن علم به اقتصاد، بحث مدیریت، و سهم‌خواهی زنان، این‌ها امور مختلفی که ما در مقاطع مختلف تاریخی می‌توانیم این‌ها را بررسی بکنیم.

و در همین جا ما باز ذکر خیری داشته باشیم از «تاریخ انگاره»، در زمان‌های مختلف برش زمانی که می‌زنیم نسبت به علم و زنان چه دیدگاهی وجود داشته، مثلا فرض کنید در دوره‌ی امام صادق (علیه السلام) خود خاندان اهل بیت (علیهم السلام) چه نگاهی داشتند؟ مثلا حالا اگر حمیده علم داشت چه نگاهی به او داشتند؟ مدینه چگونه نگاه می‌کردند؟ مسلمانان چگونه نگاه می‌کردند؟ شعرا چگونه نگاه می‌کردند؟ محدثان چگونه نگاه می‌کردند؟ و طبقات مختلف را ببینیم که چگونه نگاه می‌کردند به رابطه و نسبت علم و زن؟ و بعد بتوانیم یک تحلیل روش‌مندی ارائه بدهیم.

10- پرهیز از تعمیم بی‌جهت:

اما باز من بر یک نکته‌ای تاکید می‌کنم که این نکته آسیب پژوهش‌ها است، و آن این که از تعمیم بی‌جهت بپرهیزیم، اگر یک زن را در یک خاندان دیدیم که عالمه هست نگوییم کل این خاندان عالم است، هر مقدار زنی که دیدیم می‌توانیم آن‌ها را قضاوت کنیم، اگر در یک شهر دو سه تا محدث دیدیم نگوییم که همه‌ی زنان این شهر محدث هستند، موارد را به اندازه‌ی خودشان به آن‌ها بها بدهیم، و بیش از آن بها ندهیم، یک مورد، دو مورد، سه مورد، هر چند موردی بود روی آن قضاوت بکنیم، مگر این که شاهدی وجود داشته باشد، قرینه‌ای وجود داشته باشد که واقعا این مشت‌ها -به اصطلاح- نمونه‌ی یک جمع بزرگ‌تری است، این طور نباشد که بگویند با یک گل بهار نمی‌شود، ببینید ما دو تا مثل [داریم]، یک مثل ما را از تعمیم نهی می‌کند و آن مثل "با یک گل بهار نمی‌شود"، و یک مثل ما را به تعمیم تشویق می‌کند می‌گوید که مثل "مشت نمونه خروار است" یا "سالی که نکوست از بهارش پیداست"، فقط باید ببینیم که هر کدام از این‌ها را ما در چه جایگاهی باید به کار ببریم.

من تصورم این است که این جلسه می‌تواند بسیار راه‌گشا باشد به خصوص در عرصه‌ی علم و زنان، و از جلسات دیگر شاید بتواند مفیدتر باشد، گرچه ما الآن کمتر کسی را سراغ داریم که در این عرصه‌ها کار کرده باشند و کارها بیشتر کارهای متنی است، کارهای تحلیلی اندک وجود دارد.

باز هم تبریک ایام خدمتتان دارم و همگی را به خدای بزرگ می‌سپارم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

 

[1] لینک مقاله در سایت پرتال جامع علوم انسانی:

https://ensani.ir/fa/article/33597/جنسیت-و-علم-بررسی-پژوهش-ها-در-ایران-و-جهان

[2] در جلسه قبل.

[3] لینک مقاله در سایت نورمگز:

http://noo.rs/sifnI

مهدی نورمحمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی